ناصر الفت شنب غازان
نام پدر : علي
دانشگاه : دانشگاه تبريز
مقطع تحصيلي : كارشناسي
رشته تحصيلي : راه و ساختمان
مكان تولد : تبريز (آذربايجان شرقي)
تاريخ تولد : 1340/01/01
تاريخ شهادت : 1360/10/30
مكان شهادت : گيلان غرب
عمليات : مطلع الفجر

در اول فروردین سال ۱۳۴۰ در خانواده ای به ظاهر ضعیف از نظر مادی و در معنا بسیار قوی از نظر اعتقادی، چشم به جهان گشود. ناصر الفت از کودکی در محیطی پروش یافت که قبل از سن تکلیف (از ۶ سالگی) نمازش را می خواند. او همیشه عادت داشت که در نمازهای جماعت شرکت کند. صدایی خوش داشت و برخی از اوقات گفتن اذان و تکبیر را بر عهده می گرفت. شهید الفت دوران ابتدایی خود را در دبستان گلزار در تبریز، با نمراتی عالی سپری کرد. او را مسئول کتابخانه مسجد قرار دادند و آن چنان جاذبه داشت و به خوبی تبلیغ می کرد که کوچک و بزرگ از او کتاب به امانت می گرفتند. او دوره متوسطه اش را در دبیرستان روزانه فردوسی از دبیرستان های معروف شهر گذراند و البته در دروس خود کاملاً موفق بود. ناصر عاشق ریاضیات بود و اگر از افراد محله دانش آموزی را می یافت که در دروس ریاضی مشکل دارد، او را یاری می کرد.

ناصر ۱۵ ساله بود که پدر زحمت کشش بعد از یک دوره سخت بیماری، رحلت کرد و عرصه اقتصادی بر خانواده بسیار تنگ شد، به طوری که او مجبور شد در روزهای تعطیل کارگری کند. او علاقه بسیار به ورزش داشت، لکن هدفش، تنها ورزشکاری نبود, هدف اصلی او درس خواندن بود و معتقد بود که ورزش را باید در خدمت به هدف اصلی و مکتب خود قرار دهد. ناصر در منزل تنیس روی میز بازی می کرد و در مدرسه به مقام دوم و سوم در آن رشته دست یافته بود. او به بازی با فوتبال دستی نیز علاقمند بود و گاهی نیز برای شنا به استخر می رفت. در سال ۱۳۵۴ در باشگاه قائم آذر تبریز برای پرورش اندام، ثبت نام کرد. ناصر با تمام اوصاف یاد شده، بسکتبال را به عنوان ورزش حرفه ای خود برگزید. شاید هم دلیلش این بود که هم از نظر قد، وزن و هیکل شرایط مناسبی داشت و می توانست آن را به خوبی بازی کند و هم به لحاظ فرهنگی آن را با وجود خود منطبق تر می دید. پست ناصر در بسکتبال حمله بود. جزو اعضاء باشگاه بابک تبریز بود و مجوز شرکت در مسابقات را گرفته بود. او در مسابقات تیمی دبیرستان فردوسی مقام دوم را کسب کرده بود و در مسابقات تیمی در زمانی که عضو باشگاه معروف پاس تبریز بود به مقام اول دست یافت. الفت در هفته سه روز و آن هم بعد از ظهرها را به ورزش اختصاص می داد.

ویژگی خاص آن شهید این بود که تمام کارهایش را روی اصول و قواعد مشخصی انجام می داد. دارای نظم و انضباط بود و با برنامه زندگی می کرد. قرآن را بسیار می خواند و البته از سواد عربی خوبی برخوردار بود. ورزش را در جای خودش و درس را هم در جای خودش پیگیر بود. او هیچ کدام از آن دو را مانع یکدیگر نمی دانست. آن شهید در دوست یابی متبحر بود و بالاخص با دوستان ورزشی خود رابطه خوبی داشت، البته به دلیل این که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده بود، دوستانش هم غالباً مذهبی بودند و دوستی نداشت که اهل نماز نباشد, او نسبت به اعمال و رفتار دوستان خود حساس بود.

شهید الفت فردی خودساخته و با ایمان بود. او انسانی وارسته و متواضع بود و محبوبیت خاصی در بین دوستان داشت.

او بعد از گرفتن دیپلم، در کنکور سراسری دانشگاه شرکت کرده و با رتبه بالایی در کشور در سال ۱۳۵۷ در رشته راه و ساختمان به دانشگاه تبریز راه یافت و آن را سنگر مبارزاتی خود قرار داد و البته در آن جا به خاطر وجود التهابات فرهنگی و سیاسی رنج می برد. از قبل از انقلاب اسلامی با امام خمینی(ره) آشنا شد و در فعالیت های ضد رژیم دیکتاتوری شاه اعم از شرکت در راهپیمایی ها و پخش اعلامیه ها، چه در مدرسه و چه در مسجد محله و چه بعداً در دانشگاه شرکت می کرد. به علت فعالیت های بسیار زیاد، شب ها دیر به خانه می آمد. ناصر به شخصیت برجسته امام (ره) بسیار علاقمند بود. در اواخر عمر رژیم شاهنشاهی فعالیت هایش افزایش یافت. محل تجمع آن ها مسجد شعبان بود. ناصر به دلیل برخوردار بودن از خطی خوش، به محض دریافت هر اعلامیه جدید، شب تا به صبح گاهاً ۲۰ تا ۳۰ نسخه از آن را رونویسی کرده و صبح روز بعد با دوستانش پخش می کردند. ناصر بعد از پیروزی انقلاب به تحصیلات و فعالیت های خود در دانشگاه ادامه داد، تا این که در اثر انقلاب فرهنگی به فرمان امام(ره) دانشگاه ها تعطیل شد. شهید الفت یک هفته بعد از بسته شدن دانشگاه با اجازه مادر فداکارش عازم جبهه شد و به مدت ۱۴ماه مدام در آن جا بود. تنها ۱۰ روز جهت مرخصی به دیار خود آمد. در حقیقت فرهنگ خانواده، مادری عفیف و برادرانی مبارز و روحیه ورزشکاری او بود که دست به دست هم داده و آن جوانمرد وارسته را راهی نبرد با دشمن کرد. او در صحبت ها و پیام ها می گفت: من در منطقه یک بسیجی ساده هستم و فقط نگهبانی می دهم، در حالی که بعداً متوجه شدند که در گیلان غرب، علاوه بر فرماندهی توپخانه، فرمانده تپه گچی بوده است. او در جبهه در مدتی کوتاه توانسته بود که بر استفاده از ادوات نظامی از جمله خمپاره و توپ کاملاً مسلط شود. درست است که دوره تخصصی ندیده بود، لکن با تیزهوشی و تسلط به ریاضیات و تحلیل توانسته بود از روی دستور العمل ها و راهنماهای آن ها، بر استفاده از آن تسلیحات مسلط و حتی تدریس کند. برادرش نقل می کند که در سوسنگرد و بستان باهم بودیم و او آر پی جی می زد. در بستان با عراقی ها درگیر شدیم و شب ما را با خمپاره زدند و صبح وارد شهر شدند. در تاریکی شب عراقی ها عقب نشینی کردند و ما به پایگاه خودمان که در مسجد بود، برگشتیم. سوسنگرد یک مسجد بزرگ داشت و ما هم در آن جا مستقر شده بودیم. شب خیلی خسته بودیم و در حال استراحت. یادم هست که آن موقع ۵ نفر از بچه های ما گم شدند که الان هم جنازه شان مفقود است. یادم هست که وقتی در آن شب به مسجد رسیدیم، ناصر را دیدم. گفتم تو این جا چکار می کنی؟ گفت: وقتی جنگ شروع شد، نتوانستم تحمل کنم. هیچ وقت فراموش نمی کنم که فرمانده ما در آن زمان که شهید علی تجلایی بود، برگشت به ناصر گفت: این لباس ها چیه پوشیدی؟ با این لباس ها تو یک نشان هستی که هدف بگیرند. ناصر پیراهن و شلوارش کاملاً سفید بود. لباسی که در تبریز پوشیده بود، او را با همان لباس در مسجد سوسنگرد دیدم. از آن به بعد تا لحظه شهادتش دیگر او را ندیدم.

عراقی ها بستان را می گیرند و نیروها عقب نشینی می کنند و به دهلاویه و سوسنگرد باز می گردند. در سوسنگرد نادر برپور به الفت اطلاع می دهد که روز بعد یک ماشین به اهواز خواهد رفت و او ناصر را با آن ماشین بر می گرداند. همان روز اطلاع می رسد که عراق، جاده سوسنگرد- حمیدیه- اهواز را بسته است و تعدادی نیروی جان بر کف، جهت باز پس گیری جاده نیاز است. ناصر اولین داوطلب جهت رفتن است که با ۲۰ نفر داوطلب دیگر می روند. حدود۱۳ یا ۱۴ نفر که دوست شهید الفت بودند، که پرندی هم جزء آن ها بود، شهید شده و جاده را باز می کنند. ناصر خود جنازه پرندی را به تبریز آورده و یک هفته بعد از شرکت در تشییع جنازه مجدداً از طرف بسیج به جبهه های غرب کشور باز می گردد. او بعد از ورود به سپاه پاسداران سر پل ذهاب، ۱۳ماه در منطقه مشغول مبارزه با متجاوزان بود و بالاخره در عملیات مطلع الفجر در گیلان غرب در حالی که فرماندهی عده ای را در تپه گچی بر عهده داشت، جهت شناسایی دقیق دشمن می رود. نیروهای تحت فرماندهی از او می خواهند که تنها نرود و او اظهار می کند که مسیر خطرناک است و خود به تنهایی می رود. لذا شب قبل از عملیات که تنها رفته بود، آن قدر به دشمن نزدیک می شود که یکی از تک تیراندازان بعثی به دقت پیشانی او را هدف گرفته و او را به شهادت می رساند.(تاریخ 60/10/30) جنازه او به پشت جبهه منتقل و بعد از تشییع باشکوهی در تبریز به خاک ابدی و جاوید سپرده می شود. ناصر حدود ۱۰ یا ۱۵ روز مانده به شهادت با برادرش گفتگوی تلفنی می کند. برادر می پرسد که کی برمی گردی؟ جواب می دهد: «تا جنگ تمام نشود، برگشتنی در کار نیست.»


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.