Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سید یحیی بحرانی قیری
نام پدر :
سید هاشم
دانشگاه :
دانشگاه مشهد
مقطع تحصيلي :
دكترا
رشته تحصيلي :
پزشکی
مكان تولد :
فیروزآباد (فارس)
تاريخ تولد :
1335/09/15
تاريخ شهادت :
1361/10/20
مكان شهادت :
خرمشهر
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
وصيت نامه شهيد سيديحيي بحراني قيري
اکنون که آخرین ساعات زندگی ام را می گذرانم، به این فکر افتادم که چند کلامی با خانواده خودم صحبت کنم، زیرا امکان دارد که دیگر نتوانم آن ها را به هیچ صورت ببینم.
پدرجان، مادرجان! هر چند می دانم بعد از رفتن من غمی بزرگ بر دوش شما خواهد بود و حتی ممکن است کینه ها را در دل راه دهید، در هر صورت از شما تقاضا دارم که هرگز برای من گریه نکنید زیرا گریه کردن شما روح مرا عذاب خواهد داد و دشمنان اسلام را خوشحال خواهد کرد. در حال حاضر که تمام نوکر صفتان آمریکایی بر علیه انقلاب توطئه می چینند و می خواهند مکتب مان را از بین ببرند، من و دیگر برادران مجبوریم که در برابر تمامی این ها با عزمی راسخ و استوار بایستیم و نگذاریم به این ملت محروم و مستضعف صدمه وارد کنند و تا آخرین قطره خون خود با آن ها خواهم جنگید و این را بدانید که اگر من حتی فشنگ اسلحه ام تمام شود باز هم اهل تسلیم نیستم، زیرا در تاریخ، از زمان پیغمبر ما تا به حال 1400 سال می گذرد. در جنگ های حق و باطل جوانمردی ها و رشادت های زیادی شده که من اگر خودم را با آن ها بسنجم، صفر خواهم بود و هرگز نمی توانم خودم را در برابر آن ها مجسم کنم. در هر حال من می روم تا چندین ساعت دیگر خاطره تمام شهدای جبهه های جنگ را گرامی بدارم. بدون این که کوچک ترین ترس و واهمه ای به دل راه دهم. تا قلب دشمن پیش خواهم رفت و تا جایی که جان در بدن دارم با دشمن اسلام خواهم جنگید. شاید بتوانم من با شهید شدنم نهال انقلاب را آبیاری کنم.
پدرجان و مادرجان! سخنم با شماست. این را بدانید که پسر شما بدون جهت شهید نخواهد شد و این را بدانید که تا گور ده ها تن از صدامیان را نکنم هرگز کشته نخواهم شد.
پدرجان و مادرجان! نمی دانید که چقدر شما را دوست دارم و با این که به شما علاقه دارم باز شما را تنها گذاشته ام. هدف من این بوده است که اهداف انقلاب برایم مشخص باشد و از آن زمان تا به حال به دنبالش می روم تا توانستم به آن یعنی ابدیت، یعنی رسیدن به الله، یعنی با خون خود، درس دادن به تمام جوانان مسلمان برسم.
پدرجان و مادرجان! همان طور که می دانید من از مال دنیا هیچ چیز ندارم. زیرا من تاکنون محصل بوده ام و فقط تابستانی با کار کردن می توانستم کمی از مخارج تحصیلم را فراهم کنم و در این سال چون طاقتم تمام شده بود. مجبور شدم درس را رها کنم و به جبهه بیایم و برادران خود را یاری کنم.
پدر و مادر عزیزم از شما تقاضا دارم که اگر شهید شدم و جسدم به دست شما رسید، حتما مرا در بهشت رضا شهر خودمان _مشهد_ در قسمت شهدا دفن کنید و در ضمن برای من تا می توانید مراسم برگزار نکنید و اگر مراسمی گرفتید، خیلی ساده و بدون آلایش باشد.
و حال چند سخنی با خواهرم دارم که به طور مختصر می گویم خواهر عزیز بعد از مرگ من، تو رسالت بزرگی را بر دوش خواهی داشت، بعد از من تو باید راه مرا ادامه بدهی زیرا در خانواده کسی دیگر را نمی بینم که بتواند پای در این راه پر خطر بنهد. خواهرم هرگز برای من، خود و نه دیگران را نگذاری که تبلیغ کنند، زیرا من دوست دارم تا می توانم گمنام باشم. خواهرم تو باید زینب وار در جامعه به این ملت محروم کمک کنی هر چند که خود از خانواده ای مستضعف هستی. به هر حال از تو می خواهم بعد از تمام شدن درس تان حتما معلم شوید. آن هم یک معلم خوب که بتواند نوجوانان را به سوی الله به حرکت درآورد. هر چند می دانم که تو استعداد فراوانی داری و می توانی به درجات بالای علم و دانش برسی.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
23 مهر 1403 / 10 ربيعالثاني 1446 / 2024-Oct-14
شهدای امروز
محمدرضا پوركيان
خسرو صناعي
بيژن داستار
حسين فرح بخش
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll