«ياد كردستان»
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام آنكه هستي نام از و يافت فلك بالا زمين پستي ازو يافت
الهي سينه اي ده آتش افروز درآن سينه دلي وآن دل همه سوز
بنام او كه رحمان است. بنام او كه رحيم است و كريم. سبحان است و منزه بنام تو،
بنام تو كه در دل دارمت دوست. تو سبحاني و رحماني، كريمي عظيمي و رحيمي به نامت اي جميل و
اي غفار، "یَا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمِیلَ یَا مَنْسَتَرَ الْقَبِیحَ وَ يَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ."
جبهه را نيست ها مي سازد. اين كلام پاكبازي است كه از عشق خدا در پوست نمي گنجد. از خود بيخود است. هر گاه او را بيني از چهره اش برخيزد كه در حال گريه و ندم بودن است. در نمازش همچو عاشق سخن مي گويد و از حد عشق در سجده هايش مي گريد، به به چه حالي دارد او، داشتم مي گفتم كه جبهه را نيت ها مي سازد جبهه يعني چه؟ اين دو مفهوم چيست كه بر زبان راند و با اين حرفي نو، اما قديمي زد، چرا نو؟ چون هيچ كس به آن توجه نمي كرد چرا قديمي؟ چون در كتابها نيز به صورت ديگر آمده .
جبهه يعني چه؟ جبهه يعني رزمگاه، محل رزم، ميدان مقابله دو گروه، چه گروههايي؟ دو گروه مخالف،چه مي گويد؟
يكي حق ديگري باطل، حق چيست؟ حق آن است كه محبوب بگويد، باطل چيست؟
باطل آن كه غير آن بگويد، پس جبهه محل جنگ است. جنگ حق عليه باطل. سلاحشان چيست؟ در اين جاست كه جبهه ها متفاوت است چند گونه است؟ بسيار است. فكري، نظامي، حال به فرا خور جبهه هايش سلاح دارد، كاري با اين نداريم جبهه محل رزمگاه دو نيروي حق و باطل است. اين جنگ براي چه است؟ براي اثبات حق كه چه ؟ كه حق پايدرا باشد. هدف اين است، هدف دنيا نيست، هدف مادي نيست، هدف حق است. هدف الله است.
پس از اين جا نيت نيز مشخص مي گردد و نيت طرف حق بايد حرف و غايتش رضاي حق تعالي باش، وبه آخر آن نينديشد و براي غير آن حركتي و عملي ننمايد.
حال اين رزم اگر نظامي باشد، باز بعد ديگر را داراست، يعني او با فكرش هم رزم مي نمايد و عقيده اش را بر سلاح چرا حمل مي نمايد، پس بايد بعد فكر را نيز در نظر گيرد.
ممكن است كه اين رزمگاه باشد كه دوست و دشمن، حاميان حق و باطل با همديگر باشند، تشخيص داده نشوند، و در اين صورت ديگر نمي توان ضرباتي مستقيم چه فكري و چه عملي بر او وارد نمود. و گاهي ممكن است كه او بر حق از پشت ضربه وارد آورد اين جاست كه كاربر حق پر سخت گردد و دچار تفكري سر در گم گردد.
از طرفي فكر مبارز، از طرف ديگر پيدا كردن دشمن، خواهد گفت اين كه جنگ نشد، اين كه رزمگاه نيست. من يكه و تنها در مقابل عده اي كه هيچ خط ندارند، بنابراين:
مي گويد كه اين جا جبهه نيست، اين جبهه نيست، در اين مرحله نيت مطرح خواهد گرديد كه تو براي چه آمدي؟ براي رزم با باطل يا اين كه براي جنگيدن در جبهه براي مقام رزمندگي، يا براي شهرتش و يا براي هيچكدام براي قرب به حق، از حق دفاع مي نمايي، آيا نيت تو چيست؟
تو مي تواني در رزمگاه باشي اما رزمنده حق نباشي، چگونه ممكن است ؟ ممكن است بسيار هم خطرناك است اگر نيت صحيح نباشد، تو براي باطل جنگيده اي تو بسوي حق نرفته اي، پس «انما الاعمال بالنيات»
همين است كه ميخواهي رزمنده باشي، بخواب، اما به فكر دشمني قلبي و روحي و جسمي با باطل. نمي خواهي رزمنده باشي، رزم كن به حسب باطل.
آن كه اين كلام و اين جمله را بر زبان راند يك رزمنده است باتمام معني در رزمگاهي نامعين درجايي كه دوست و دشمن به يك چهره اند، اما خود را براي حق خالص گردانيده، او براي حق مي رزمد بنابراين او در يك جبهه با ارزش بيشتر مي رزمد. چون از جهتي با نفس خود كه او را مايوس مي گرداند، درستيز است و از طرفي ديگر با دشمن بيرونيش و هر دو را با هم انجام مي دهد.
كردستان فيزيكي از مصاديق بارز جبهه نامشخص است، چرا كه همان كه خيال ميكني دوستند، دشمن و دشمنان، دوست ظاهر مي گردند و اين رزم عبادتي است بزرگ، و چه مشكلي عظيم تر، تو در مقابل عده اي هستي كه چندين تفكر دارند.
1- خدا نيست(نعوذ بالله)
2- خدا هست (اما اسلام نبايد باشد)
3- هم خدا هست و هم اسلام بايد باشد.
اما در اين چند جبهه، دو جبهه و بطور كلي آنها كه منكر اسلاميت الوهيت گردند دشمن خدا نيز و بايد يا اصلاح و يا نابود شود .
اما دسته ديگر خدا را قبول دارند و اسلام را نيز ولي چه اسلامي؟! اسلامي كه هيچ ندارد. اسلامي كه او را به خواب عميق فرو برده. او فقط به زبان اسلام را مي شناسد، و فقط بزبان مي آورد اما هيچ از اسلام نمي داند. آنچه را كه هم كه مي داند بسيارش باطل و تحريف گرديده است. در آن جا هم خود را مسلمان مي داند و اولين ادعا اسلام است. اما تنها چيزي كه در بين نيست همين اسلام است. يكي از اولين پايه هاي اسلام، (نماز) است. آيا نماز مي گذارد، اگر راحت باشد؟ آري و گرنه كاري با آن ندارد. پس چرا چون است؟ علت چيست؟چون در اين بدعت گذارده اند دين را عوض كرده اند هر عملي كه انجام دهي در زير قوي ترين ذرّه بين هاي خود مي گذارند.
آيا اين اسلام است يا نه؟ اما اگر گفتي چرا اين طور است؟ چرا اين عمل را انجام مي دهي؟ بدور از دين است. آنگاه تو مي شوي غاصب و مزدور چرا چون به اولين طور فهمانده اند كه براي گرفتن دين تو، آداب تو وسنن توو...آمده اند تا تو را غارت كنند آمده اند تو را بي دين كنند.
مي گويند، تخريب و تخدير ساده است اما سازندگي بسيار مشكل، صحيح است .خراب نمودن يك ساختمان ظرف يك روز و يا شايد بيشتر از چند روز صورت مي گيرد، اما ساختن شايد دو يا سه ماه فكر بشر نيز چنين است. همواره استعمارگران سعي در تخدير افكار داشته اند. اگر به او گفتند غير كُرد در جهت نابودي كُرد است و ...
حال هر كاري را بر اين ميزان مي سنجد كه او حمام مي سازد كه مرا نابود كند. اين حمام ساختن، مسجد ساختن وسيله اي است تا مرا از كرديم غافل كنند. اين كه خوب نماز مي خواند براي گمراه كردن من است و تا بخواهي فكر و افكار او را ترميم نمايي شايد سالها بطول انجامد.
حال اگر تو سطحي نگر باشي خواهي گفت كه اينها عوض شدني نيستند، چرا كه تو گوشه اي از اين سازندگي را ديده اي.
نظري بيفكن، به قبل از سال 60 بيش تر كردستان در مورد پاسدارها و انقلاب چه فكر مي كردند. حال چه مي گويند؟ تو به يك قسمت ناتمام ساختمان نگاه كرده اي و ديواري كه خراب گرديده است ميخواهي در چشم بهم زدني زيبا و زيباتر از اول ببيني. تازه اين ديوار كه خراب شده، خرابيش را به گردن تو انداخته اند. بايد در پي اثبات بي گناه خود نيز بكوشي.
ببينم اگر محمد(ص)هم صبر تو و شما را داشت اسلام پر با جا مي ماند يا اين كه در همان دم از ميان مي رفت. آيا همين امام عزيز اگر در سالهاي اول مبارزه جا مي زد مي توانست ملتي را نجات بخشد تو نيز صبر محمد گونه و علي وار داشته باش، تا بتواني از عهده ساختن بر آئي، و گرنه اشتباه آمده اي بايد برگردي.
نيت تو چيست؟ نيت تو اين نيست كه اين مردم محروم را دستگيري نمايي و آنها را ياري فكر و مادي دهي تا از چنگال كفار بيرون آيند؟ آيا براي غير از اين آنجا آمده اي؟
پس اگر نيتي خالص نداري بدان كه كار تو باقي نخواهد ماند. كار تو ماندني نيست، چرا كه فكرت دنيايي و فاني است. اگر كاري براي خدا باشد نتيجه عملاً تا ابد باقي خواهد ماند.
چون صاحب كار تا ابد باقي است و ماوراء اَبَدهم باقي ،او باقي است و ما فاني. حال، اگر خواستي سخنت بر اعماق دلها و قلبها فرو نشيند پس از درون قلب سخن گو و آن چه اعتقاد داري بگوي، و دل را چنان بسوزان كه بر دلها سوز و داغ گذاري و اين سوز و داغها باقي بماند و سياهي ها را از قلوب بزدايد.
پس سينه ات را آتش افروز و آكنده از حرارت نما سعي نما در خود سازي و تقرب به او كه تنها راه فلاح و نجات است.
و السلام علي عبادلله الصالحين
25 ارديبهشت 1403 / 6 ذيالقعده 1445 / 2024-May-14