«علی» درنوزدهم تیر ماه ۱۳۴۳ در تهران چشم به جهان گشود. سال های تحصیل خود را یکی پس از دیگری با موفقیت کامل گذراند. علی به زندگی دنیا بی توجه بود و به تجملات آن به چشم حقارت می نگریست. بسیار ساده لباس می پوشید و به غذای کم اکتفا می کرد. از معاشرت با دوستان و اقوامی که از امکانات مادی کمتری برخوردار بودند بیشتر لذت می برد. به نمازهای جمعه و جماعت علاقه فراوانی داشت. بیشتر نمازهایش را در مسجد به جماعت اقامه می نمود. در دعاهای کمیل و توسل شرکت می جست. از ابتدای انقلاب با بسیج مسجد محل فعالانه همکاری می نمود.
در سال های آخر دبیرستان، خبرنگار مجله امید انقلاب بود. همزمان در پادگان امام حسین (ع) علوم و فنون نظامی را فرا گرفت. اگرچه به قصد اعزام به جبهه به پادگان مراجعه کرده بود ولی مسئولين، حدود دو سال از اعزام وی ممانعت کردند و مسئولیت نیروی انسانی در رشته مخابرات جنگ به وی واگذار شد. او در سمت مربی در مانورهای نظامی پادگان شرکت کرد و واحد مخابرات پادگان شهید باهنر کرج را نیز سر و سامان داد که هنوز یادگارهای خوبی از وی در آن جا وجود دارد. او همچنین در پادگان های «ورامین» و «پرندک» جهت تربیت و آماده سازی نیرو، ماموریت هایی را به انجام رسانید.
در یازدهم اسفند سال ۶۲ در عملیات خیبر در حالی که مسئولیت بخش مخابرات را به عهده داشت از ناحیه سر، گردن و پا مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد. و از تاریخ 62/12/12 لغایت 62/12/21 در بیمارستان مهر تهران بستری و پس از معالجه و بهبودی مجددا در پادگان، تربیت نیرو را دنبال نمود.
در سال ۶۳ در کنکور سراسری دانشگاه شرکت کرد و بین کلیه شرکت کنندگان در کنکور با رتبه ۴۸۷ در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد و پس از گذراندن ترم اول در تاریخ 63/11/27 به جبهه جنوب اعزام شد و مسئولیت مخابرات لشکر ثارالله را بر عهده گرفت. پس از چند روز خود را به قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) معرفی کرد و طی ابلاغی در تاریخ 63/11/30 مسئولیت مخابرات لشکر محمد رسول الله (ص) را عهده دار شد و همکاری خود را با فرمانده لشکر، سردار شهید حاج عباس کریمی، شروع نمود. با شروع عملیات غرور آفرین «بدر» در تاریخ 63/12/23 در حالی که برادر حاج عباس کریمی فرمانده لشکر حضرت رسول در کنار وی به شهادت رسید، او نیز مجروح شد. شدت جراحات به حدی بود که بر اثر ضربه مغزی و قطع نخاع بیهوش شد و در تاریخ 64/1/2 به لقای یار رسید.