در سال 1345 هجری شمسی در شهرستان استطهبان کودکی به دنیا می آید که به هنگام تولد، بوی معطر گل سرخ آمیخته با بوی تربت پاک امام حسین (علیه السلام) مشام مادر را نوازش می دهد.
شاید عقل ما انسان های خاکی از درک ارتباط رویای مادر قبل از تولد فرزند که امام حسین (علیه السلام) سید شهیدان را به خواب می بیند با زمزمه های "یا حسین، یا حسین" خلیل به هنگام شهادت ناتوان باشد، اما نگاهی هر چند گذرا به شخصیت و شیوه زندگی چنین انسانی در طول حیات کوتاهش تا حدودی می تواند ما را به فهم چنین مفاهیمی آشنا کند که انسانی با بوی امام حسین (علیه السلام) به دنیا آید و در راه امام حسین (علیه السلام) و با زمزمه "یا حسین و یا حسین" هم چون امام حسین (علیه السلام) شهید از دنیا رود.
شهید خلیل سامان تمام مراحل تحصیلی اعم از دبستان، راهنمایی و دبیرستان را با نمرات خوب به پایان
رسانید. از تمامی اوقات به نحو احسن استفاده می کرد. همیشه برای اوقات فراغت خود چه در مدرسه و چه در خانه برنامه داشت و سایرین را نیز به این کار تشویق می نمود. وقت را بسیار با ارزش قلمداد می کرد و از فرصت ها به خوبی استفاده می کرد.
خلیل علاقه زیادی به تفکرات شهید مرتضی مطهری داشت و اکثر کتاب های آن شهید بزرگوار را مطالعه نموده بود. اهل تفکر بود و سعی می کرد قبل از انجام اعمالش در مورد آن ها فکر کرده باشد.
شهید پس از أخذ دیپلم در سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری همان سال شرکت می نماید و در رشته تغذیه دانشگاه علوم پزشکی اهواز قبول می شود. بعد از ورود به دانشگاه شهید سامان در کنار تحصیل به فعالیت در انجمن اسلامی دانشکده می پردازد و هم زمان حضور در جبهه را نیز فراموش نمی کند.
شهید خلیل سامان با توجه به خصوصیات اخلاقی اش مورد توجه فامیل و دوستان بود. بسیار خوش رو و بشاش بود. راستگویی، تواضع و تقوای الهی از خصوصیات دیگر آن شهید بود. از دوستی با افرادی که از خانواده های فقیر بودند دوری نمی کرد و چه بسا در حد توان به آن ها کمک مالی می نمود. لباس ساده می پوشید و خود را هم سطح بچه های بی بضاعت قرار می داد تا مبادا آن ها احساس ناراحتی نمایند.
غیبت نمی کرد و از غیبت کردن دیگران ممانعت می نمود به طوری که بقیه دوستانش عادت کرده بودند که در حضور وی غیبت نکنند. در انجام کارهای سخت همیشه پیش قدم بود. سعی می کرد در هر وضعیتی خود را به نماز جمعه برساند. مقید به نماز شب و شب زنده داری بود و در نمازهای شب با حالت گریه، عاجزانه تقاضای شهادت در راه خدا را می کرد.
همیشه بر حفظ حجاب خواهرانش تاکید می ورزید. بر روی مسئله امانتداری خیلی دقت و توجه داشت. احترام او به پدر و مادر در حدی بود که در دفتر خاطراتش چنین نوشته است:
"نکند لقمه را قبل از مادرم به دهانم گذارم یا قدمی جلوتر از پدر و مادرم بردارم"
آن چنان عاشق شهادت در راه خدا بود که پس از جلب رضایت مادرش برای حضور در جبهه از خوشحالی سر در آغوش برادرش می گذارد و می گوید: نمی دانی شهادت چقدر شیرین است. بعد از عزیمت خلیل به جبهه پدرش بی تاب می شود که در همین حین نامه ای از خلیل به دست او می رسد که در آن نوشته بود:
خرمن آتش نبندد راه بر عزم خلیل نوح را آسیه سر طوفان دریا کی کند
و با این نامه موجبات تسلی خاطر خانواده فراهم می گردد.
شهید سامان لحظاتی قبل از شهادت مشغول خواندن زیارت عاشورا بود به طوری که هنگام برخورد ترکش به وی همچنان زیارت عاشورا زمزمه می کرد و تا زمانی که جان در بدن داشت "یا حسین، یاحسین" از زبانش قطع نشد.
آری شهید خلیل سامان شهیدی بود که در فضای آکنده از بوی تربت حسین به دنیا آمد و با زمزمه "یا حسین" و در راه حسین (علیه السلام) به شهادت رسید.