شهید حمیدرضا خالقی در روز اول فروردین سال ۱۳۳۸ متولد شدند. او از همان طفولیت به گفته بزرگ تر ها بچه ای بسیار ساکت و مظلوم اما بسیار زرنگ و باهوش بود و همیشه کارهایش را با فکر انجام می داد. دوران طفولیتش را با کمی سختی گذراند تا این که دوران دبستان را آغاز و از آن جا رشد فکری خود را نشان داد به طوری که تا پایان دوره ابتدایی در تمام دروسش شاگرد اول بود.
شهید حمیدرضا در دوران انقلاب در سال آخر دبیرستان درس می خواند و با همکاری نهضت دانش آموزان بر علیه شاه و اعمالش حساسیت خود را نسبت به رژیم اعلام نمود. وی با پخش اعلامیه و شرکت در کلیه راهپیمایی ها به مخالفت می پرداخت. او با هرگونه طرز تفکر و روشی که بر خلاف جریان انقلاب بود مخالف بود و می کوشید تا از طریق مباحثه با طرفداران منحرف، گروهک ها را مورد ارشاد و هدایت قرار دهند و با منطق صریح و قوی سعی در هم کوبیدن مواضع اعتقادی آنان داشت. ایشان همچنین در شناسایی خانه های تیمی گروهک ها با نیرو های انتظامی همکاری می کرده است. او دانشجوی رشته مهندسی عمران در دانشگاه خواجه نصیر بود.
شهید حمیدرضا خالقی از جمله پاکباختگانی بود که با مشاهده یورش ناجوانمردانه اجانب به خاک مقدس جمهوری اسلامی تحمل و تاب تجاوز بیگانه را نداشت و عاشقانه عازم سرزمین های جنگ حق علیه باطل گشت و به طور مستمر 11 ماه در میادین نبرد حضور داشت در طی این مدت در مناطق آبادان، سوسنگرد و خرمشهر حضور داشت و پس از رزمی دلاورانه بر علیه دشمن بعثی در تاریخ 60/9/9 در عملیات آزادسازی بستان بر اثر اصابت گلوله به قلبش به درجه رفیع شهادت نائل می آمد. پس از شهادتش آمبولانس حامل پیکر او بر اثر خمپاره آتش می گیرد و پیکر پاک او در آتش می سوزد.
شهید دارای اخلاق و خوی و رفتاری پسندیده بود از خصوصیات بارز او می توان به مهربانی و دلسوز بودن او اشاره نمود، او در برخورد با مردم بسیار با محبت بود و با والدینش به نیکی رفتار می کرد. او مظلوم، فهمیده، آرام و متین بود و هیچ گاه موجب اذیت و آزار دیگران نمی شد. همواره درصدد بود که به مردم کمک کند و به هیچ عنوان به سایرین بی حرمتی نمی کرد. همواره مربی و راهنمای خانواده محسوب می شد. گزیده گویی زیوری بود که بدان آراسته بود و امانتداری از دیگر خصلت های پسندیده او بود. در عمل به فرایض شرعی بسیار دقیق بود به خصوص همواره نمازش را اول وقت به جا می آورد. نماز شب مخلصانه او هر بیننده ای را به یاد خدا می انداخت و آن چنان در لذت عبادت غرق می شد که هر چیز غیر از خدا را فراموش می کرد. معمولا اوقات فراغت شهید صرف مطالعه کتب مذهبی به خصوص کتاب های آیت الله شهید مطهری می شد و گاهی نیز پدرش را در انجام امور مربوطه(مغازه داری) یاری می کرد.