" إِنَّ
اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ
لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ
وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ
أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي
بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
( آیه 111 سوره توبه )
برادر محمد
عراقچیان در سال 1346 شمسی در شهر همدان در خانواده ای متوسط و کاملا مذهبی چشم به
دنیا گشود. او آخرین فرزند خانواده بود. والدینش از همان بدو تولد در تربیت وی
همچون سایر فرزندان خودشان کوشش نمودند و مرحله زندگی از آنچه لازم بود به وی
آموختند قرآن، مهر صفیفان و ... را در اوان کودکی در جان وی کاشتند. در سن 4 سالگی
مادر خود را در دست داد و از مهر و عصوفت مادری محروم ماند. در سن 14 سالگی نیز ار
فیض پدر محروم شد. اما بنیاد محکم تربیتی وی چنان اثرات خود را بخشیده بود که
فقدان مادر و پدر نه تنها هیچگونه اثر منفی بر روحیه وی نگذاشت، بلکه فعال تر و
جدی تر به انجام وظایق خویش در رابطه با انقلاب پرداخت و در همین راستا بود که
عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد.
درود و رحمت
بی پایان خداوند بر پدران و مادران که فرزندانی نیکو تربیت کردند که مایه سربلندی
اسلام و مسلمین شدند. دوران ابتدایی را در دبستان عارف و راهنمایی را در مدرسه
راهنمایی ظفر و متوسطه را در دبیرستان امام خمینی گذراند. در سال 1364 در دانشگاه
اصفهان رشته اقتصاد قبول شد و مدت بسیار کوتاهی را به امر تحصیل پرداخت تا این که
یکی از دوستان بسیار صمیمی اش به نام حمید هاشمی که او در دبیرستان امام خمینی
تحصیل می نمود و به همین سبب با هم آشنا شده بودند. در جبهه حق علیه باطل به درجه
رفیع شهادت نائل آمد. شهادت این عزیز و شاید بتوان گفت معشوقش صبر و قرار را از
محمد گرفت و او را راهی جبهه های نبر حق علیه باطل نمود. در جبهه ابتدا به گروه
تخریب بسیجی ها رفت و پس از مدتی وارد گردان غواصی شد این گردان را فقط کسانی
انتخاب می کنند که شهادت را برگزیده اند. در دوران زندگی بسیار کم حرف بود و تا
سوالاتی از او نمی شد پاسخ نمی داد. هنگام پاسخ گفتن بسیار کوتاه و مختصر و مفید
جواب می داد تو گویی در این دنیا سیر نمی کند و در دریا و دنیای دیگری گذران عمر
می کند به واقع هم همین بود. او عاشق الله بود و بارها در مقابل بعضی مسائل سیاسی
یا مملکتی و .... که پیش می آمد فقط می گفت الله، خدا.
در جبهه هم
دست از پیگیری مسائل سیاسی برنداشته و بر هر نحو که بود روزنامه تهیه می کرد و
آنچه که در ایران و جهان می گذرد با اطلاع می شد و غالب شب ها علاوه بر این که خود
نماز شب می خواند سایر برادران را نیز وقت ادای نماز شب بیدار می کرد. در دوران
دبیرستان در انجمن اسلامی دبیرستان و اتحادیه های انجمن های اسلامی دانش آموزان
فعالیت شایان توجهی داشت. بالاخره پس از شرکت در چندین عملیات در عملیات کربلای 4
به عنوان غواص (خط شکن) شرکت کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بدین گونه بود
که زمره مفقودالجسد ها قرار گرفت. دوستان او که در شب عملیات او را دیده اند نقل
می کنند: که بسیار نورانی شده بود و در آن شب بشاشیتی خاص پیدا کرده بود و مثل
کودکان بازی و شادی می کرد. آری او در امید به وصال معشوق از خود بی خود شده بود.