سيداحمد خياط نوري
نام پدر : ميربيوك
دانشگاه : علوم پزشكي تبريز
مقطع تحصيلي : دكترا
رشته تحصيلي : داروسازي
مكان تولد : تبريز (آذربايجان شرقي)
تاريخ تولد : 1346/12/15
تاريخ شهادت : 1366/05/15
مكان شهادت : دوپازا (سردشت)
عمليات : نصر 7

سید احمد خیاط نوری در پانزدهم اسفند سال ۱۳۴۶ در تبریز، در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. او فرزند آخر خانواده بود و دوران کودکیش در پناه حمایت عاطفی و هدایت فکری والدین مومن و خواهران و برادرانش گذشت. در دبستان ابتدایی صفا، معلم نکته سنج و دانایی نصیب سید احمد شده بود که به بچه‌ها یاد داده بود قبل از آمدن به مدرسه دست پدر و مادر خود را ببوسند. او این‌چنین گام‌های تعالی را برمی‌داشت. سید احمد ده ساله بود که حادثه‌ای سهمگین خانواده‌اش را متلاطم کرد. پدر شریف و مهربان و برادر بزرگش سیدمحمد در یک تصادف جاده‌ای در سال 56 از دنیا رفتند. تحملِ این دو غم بزرگ روح سید احمدِ ده ساله را بزرگ و مسئولیت مادر دلسوزش را دو چندان کرد. مدیریت مادر آگاه و صبورشان، خانواده را از این بحران تلخ به خوبی گذر داد. آن ها در فضای راهپیمایی‌های مردمی در شهر تبریز به جریان مردم مومن پیوستند. سیداحمد همراه خانواده ی انقلابی‌اش در مساجد و خیابان‌ها حاضر می‌شد. او در مدارس راهنمایی و دبیرستان شهید مصطفی خمینی و شهید باهنر، تحصیلاتش را با موفقیت به پایان رساند. همزمان با تحصیل، در مساجد حاج هاشم و آیت الله شهیدیِ تبریز، مشغول فعالیت‌های فرهنگی بود.

سید، نوجوانی فعال و پر تحرک بود. با وجود سن کم، اطلاعات خوب مذهبی و اجتماعی داشت. قلم شیوا، ادبی و نجواهای عارفانه‌اش، حکایت از افکار روحانی و معنویش داشت. او از نوجوانی، دنبال شناخت حقیقت خودش و رسیدن به شهود حضرت حق بود، زندگی روزمره او را راضی نمی‌کرد. از محضر علمای بزرگ برای پرورش روحش بهره‌ها می‌برد. در این میان خیلی زود پایش به جبهه باز شد. با این که فرزند کوچک خانواده و مورد توجه همه بود اما برای اولین بار در آبان ماه سال61، در سن پانزده سالگی به صورت بسیجی به جبهه اعزام شد. از آن پس عاشق سرزمین نینوا شد. جبهه برای او افقی دیگر بود که آن جا روح گمشده‌اش را در جهاد با دشمن بیرون و درون می‌یافت و صیقل می‌داد. او در دشوارترین یگان‌ها یعنی تخریب و غواصی، گمنامانه و با اخلاص، هر آن چه در توان داشت برای انجام مأموریتشان انجام می‌داد. بارها به جبهه‌های غرب و جنوب اعزام شد و یک بار به شدت مجروح شد. بارها شهادت دوستانش را دید و از معاشرت با آن بندگان خوب خدا، درس‌ها گرفت و راه ملکوت را پیدا کرد. در مرخصی‌ها و اوقاتی که در شهر بود ساکت و غمگین بود و منتظرِ رفتن. دیگر خوشی‌های معمول، راضیش نمی‌کرد. سیداحمد، کم‌حرف و اهل سکوت بود اما زیاد می‌نوشت. حتی برای نوشتن آن‌چه در درون پرالتهابش می‌گذشت، برای خودش الفبای خاصی اختراع کرده بود تا حرف ضمیرش را بی‌نگرانی بنویسد. چندین دفترداشت. گویی چشم و گوش او چیزهایی دیگر می‌دید. از لحظات عمرش کامل استفاده می‌برد. در مدرسه خوب درس می‌خواند و مطمئن بود از رشته خوبی قبول می‌شود هرچند اصلا این ها برایش مهم نبود. وقتی در سال 1366 در کنکور شرکت کرد و به جبهه رفت، دیگر برای انتخاب رشته به شهر برنگشت. خواهرش مجبور شد به جای او برگه ی انتخاب رشته را پر کند.

سید احمد این بار به واحد اطلاعات و عملیاتِ لشکر عاشورا پیوسته بود. ایام حج بود و او می‌دانست موعد رهایی‌اش فرا رسیده است. سید همیشه یک لباس مشکی زیر لباس‌های رزمش می‌پوشید. دوستان نزدیکش شنیده بودند که می‌گفت من با شهادت و وصال رب، زنده خواهم شد و بر این بودنم مشکی پوشیده‌ام. او در هجده سالگی در نامه‌ای نوشته بود: «با اصل خود باشیم و به این مرگ در ظاهر زندگی، راضی و دلخوش نباشیم. از هر کاری و هر لحظه‌ای و هر حرکتی و سکونی، اجابتی لطفی و فضلی از جانب خدا بجوئید که هست و از آن و در اثر آن به خدای خود محب باشید.» سیداحمد چند ماه قبل از شهادتش مادر و خواهرانش را با پول خودش به زیارت امام رضا علیه السلام برد تا برای حاجت او نزد امام دعا کنند و رضایت بدهند. همه می‌دانستند آرزوی بزرگ او چیست هر چند کسی بر زبان نمی‌آورد. او با اهل بیت علیهم‌السلام رابطه‌ای بسیار صمیمانه داشت. مادر که علی رغم همه عشق و محبتش، احوال عجیب فرزند نازنینش را می‌دید از خدا خواست او را به آرزویش برساند. سیداحمد می‌دانست از دنیا چه می‌خواهد. او چون پیری آشنا، که همه راه‌ها را رفته بود، از دنیا بزرگ ترین چیز را می‌خواست و آن رسیدن به اوج کمال انسان و حیات ابدی بود و طبق آیات شریفه قرآن می‌دانست که پروردگار چنین مقامی را به شهدا عنایت کرده است. سید آماده هجرت بود و حتی زمان و مکان شهادتش را به دوستش گفته بود. عملیات نصر 7 در منطقه غرب کشور آغاز شده بود، سید در روز عرفه آخرین مناجاتش را کرد. بندها گسسته بود و او آماده رهایی بود؛ سحرگاه روز عید قربان، مصادف با پانزدهم مرداد ماه 1366، منطقه سردشت، ارتفاعات دوپازا، محل عروج او شد. ترکشی ماموریت داشت تا سر پر سودای سیداحمد را غرق خون سازد و ضامن رهایی‌اش شود. پیکر پاکش چند روز بعد به شهر بازگشت و در وادی رحمت، خلوتگاه سید با شهدا، همان جایی که سید با پای برهنه بر مزار یاران شهیدش حاضر می‌شد، به خاک سپرده شد.

بعد از شهادتش، کارنامه قبولی‌اش از رشته داروسازی دانشگاه تبریز رسید اما جایش در صحن دانشگاه همیشه خالی ماند.


نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن

هدف اصلي اين سايت اين است كه از اين ستارگان گمنام آسمان دانشگاه ها، الگوسازي كند؛ تا جايي كه فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد و ياد و خاطر آنان را جاودانه سازد.

فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگي است كه بدنه دانشجويي براي رسيدن به آرمان هاي بلند به آن نيازمند است. اين فرهنگ كه از آن به مديريت جهادي تعبير مي شود، كارهاي بزرگي را به انجام رسانده و فضاي آموزش عالي نيازمند چنين نگاهي است.

زنده نگه داشتن ياد دانشجويان شهيد كه اقدامات بزرگي انجام داده اند و الگوسازي از آنها مي تواند به جريان هاي دانشجويي كشور جهت دهي كند؛ زيرا هر يك از اين شهداي دانشجو در عرصه هاي مختلف با وجود سن و سال كم آدم هاي ويژه اي بودند و سرفصل اتفاقات خوبي شده اند، به همين دليل با برگزاري اين كنگره ها سعي داريم اين شهدا را معرفي و از آنها الگوسازي كنيم.
هدف اصلي اين كنگره اين است كه از اين ستارگان آسمان گمنام دانشگاه ها الگوسازي كند؛ بايد تلاش كنيم تا اين كنگره امسال فضاي كل دانشگاه را در بر بگيرد.
وزارت علوم،تحقيقات و فناوري با همكاري ساير نهادهاي مسئول در حوزه هاي دانشگاه و دفاع مقدس با دبيري سازمان بسيج دانشجويي، كنگره ملي شهداي دانشجو را در سه سطح كشوري، استاني و دانشگاهي برگزار مي نمايد، چندان به دنبال كارهاي نمايشي نيستيم و مي خواهيم اين اتفاق در كف دانشگاه ها بيفتد و بدنه دانشجويي را درگير كند. همچنين تصميم داريم برنامه اي طراحي كنيم تا طي آن جمعيت زيادي از بدنه دانشجويي يعني حدود ۵۰۰ هزار نفر تا يك ميليون نفر به ديدار خانواده هاي شهدا بروند.

با تحقيقاتي كه انجام شده است متوجه شده ايم بانك اطلاعاتي جامعي در مورد شهداي دانشجو در كشور وجود ندارد، از اين رو سعي كرديم اين بانك اطلاعاتي را ايجاد كنيم؛ تا امروز اطلاعات نزديك به ۴۵۰۰ نفر از شهداي دانشجو گردآوري شده است.

در اين كنگره ۳۲ عنوان كتاب تدوين و چاپ مي شود، استفاده از وصيت نامه شهدا، توليد فيلم مستند شهداي دانشجو، توليد موسيقي حماسي، توليد نرم افزار چند رسانه اي درباره دانشجوياني كه فرمانده اي دفاع مقدس را برعهده داشتند و طرح «هر شهيد دانشجو يك وبلاگ» از ديگر برنامه هاي اين كنگره است.