نام و نام خانوادگی راوی: فاطمه بالارودی(مادر شهید)

شهید به چه کسانی علاقه داشت و بالعکس؟ از کسانی که بی حجاب بودند و در نماز کاهلی می کردند بدش می آمد و به دوستان مذهبی خودش علاقه داشت و در مراسم مذهبی شرکت می کرد و ایمان خوبی داشت.

_اوقات فراغت چه کار می کرد؟ بیشتر وقت را برای درس خواندن به دانشگاه شهید باهنر می رفت و کارش هم در لشکر بود. برای نماز و دعا هم به مسجد می رفت وقتی که خانه می آمد در اتاقش درس می خواند.

_چگونه رفتاری داشتند؟ هیچ وقت عصبانی نمی شد وقتی بچه ها سر و صدا می کردند ما به آن ها تذکر می دادیم او از اتاقش بیرون می آمد و می گفت بچه ها را اذیت نکنید و کاری به بچه ها نداشته باشید می تونم درس بخونم .

_ اوقات فراغت چه کار می کرد؟ کتاب های مذهبی مطالعه می کرد و در باشگاه ورزش می کرد.

_ هنگام مشکلات چه کار می کرد؟ به ما چیزی نمی گفت خودش به هر طریقی بود آن را حل می کرد و ما به او می گفتیم اگر پولی نیاز داری به ما بگو و او می گفت اگر شما لازم داشتید به من بگوئید.

_ چه آرزوی داشتند؟ روزی که به مأموریت می رفت به او گفتم می شه نری، ممکن است به درس هایت لطمه بخورد و او گفت شما هیچ وقت دیدی که من از درس هایم عقب بمانم. من روزی که آقای هاشمی رفسنجانی به کرمان آمدند محافظشان بودم آرزو داریم در زاهدان از نزدیک آقای خامنه ای را زیارت کنم من هم راضی شدم و به او گفتم برو امانت به خدا و رفت.

_آیا شهید به فکر ازدواج افتاده بود؟ یکی دو مرتبه برای ازدواج با او صحبت کردم اما او‌گفت پدر تا زمانی که من شما را مکه نفرستم ازدواج نمی کنم .

_چگونه آخرین بار خداحافظی کردند؟ صبح نماز خواندیم و ساکش را بستم و صبحانه درست نخورد و گفت نمی خواهد پدر را بیدار کنی و از قول من با او خداحافظی کن او اخلاقی داشت میهمان را تا خودش خواهش نمی کرد برای نماز بیدار نمی کرد.

_در خانه چگونه رفتار و اخلاقی داشتند؟ همیشه دائم الوضو بود اگر برف و باران هم می بارید نمازش را در مسجد جماعت می خواند‌. دعاهای کمیل و توسل را هرگز ترک نمی شد حتی اگر شب تا صبح درس می خواند دعای ندبه را فراموش نمی کرد و بعضی وقت ها شب ها شام نمی خورد و می گفت می خواهم درس بخوانم ممکن است خواب بروم و اگر ظهر کلاس دانشگاه داشت سریع لباس هایش را عوض می کرد و می رفت و می گفت بچه ها نمی دانند که من پاسدارم، فکر می کنند که اگر دیر می آیم ول انگاری می کنم. حتی استادان و رئیس دانشگاه خبر نداشتند که او پاسدار است.

اگر کار خیری انجام می داد به کسی نمی گفت و در کارهای دیگر با ما مشورت می کرد و حتما رضایت ما را جلب می کرد، اگر نوار موسیقی روشن بود در تاکسی گوش نمی کرد و می گفت گناه دارد و جلوی تلویزیون با خط خودش نوشته بود کسی در خانه نوار موسیقی نگذارد و خواهرهایش را به حجاب توصیه می کرد در تولد ائمه بسیار فعالیت داشت. با پول خودش کارت چاپ می کرد و به مغازه ها می داد و مجری برنامه های مسجد محله مان بود و وقتی که بیرون می رفت از من چند بار می پرسید کاری نداری و به همسایه ها احترام می گذاشت.

_رابطه ایشان با امام راحل چگونه بود؟ خیلی از آقا تعریف می کرد و می گفت کاش آن زمان می بودم و به استقبال ایشان می رفتم و در جنگ شرکت می کردم.

_رابطه اش با معنویات چگونه بود؟ از کلاس سوم ابتدایی مرتب نماز و روزه اش را می گرفت و حتی یک روزه قضا نداشت بیشتر به امام زمان (عج) و حضرت اباالفضل (ع) علاقه داشت.

_رابطه اش با حضرت خامنه ای چگونه بود؟ همیشه عکس آقا را می بوسید و می گفت خیلی آقا را دوست دارم و آرزوی زیارت ایشان را دارم و از تلویزیون تمام سخنرانی ایشان را گوش می داد.

_آیا کار دیگری انجام می داد بعد دانشگاه؟ بله او گل سرسبد خانواده بود اصلا به مال دنیا اهمیت نمی داد همیشه تابستان ها در نانوایی کار می کرد و پول کفش و لباسش را خودش تأمین می کرد.

شهدای امروز

داور محمداميني

حميدرضا مظلومي

محمود آبيار فيروز آبادي

قاسم علي راستگو وسطي كلايي

علي اصغر اولادي قاديكلائي

علي رضا شهريناني

برگزیده ها

امير حسين پور

پوريا خوشنام

غلامرضا بامدي

فرماندهان شهید دانشجو