زندگینامه شهيد حسين علمالهدي
ـ در يك خانواده روحاني سال 1337 به دنيا آمد. مجاهد مرحوم، آيتالله سيد مرتضي علمالهدي پدرش بود. حسين فراگيري قرآن را از 6 سالگي شروع كرد. تشكيل كتابخانه، جلسات تدريس قرآن در مساجد اهواز از فعاليتهاي 11 سالگي او بود. روزها در مدرسه و چند كلاس قرآن را شب ها تدريس ميكرد، پير و جوان به كلاس هايش جذب شدند.
ـ رقاصههاي مصري در هنگام نمايش در سيرك اهواز با حادثه عجيبي رو به رو شدند. در 14 سالگي سيرك را به طوري كه به هيچ كس آسيبي نرسد آتش زد. سر كلاس درس، او را دستگير كردند. مدتي او را در سلول انفرادي شكنجه كردند، آزاد كه شد مدرسه او را با تعهد پذيرفت.
ـ پس از آزادي از زندان جدي تر و مبارزتر شد، انجمن اسلامي تشكيل داد و سخنراني كرد. ديپلمش را كه گرفت در ابتدا دانشگاه به خاطر سابقه مبارزاتيش او را نپذيرفت. آموختن براي او فرق نميكرد كه در خانه باشد يا دانشگاه. در اهواز كلاس تفسير نهجالبلاغه راه انداخت.
ـ در رشته تاريخ دانشگاه مشهد مجدداً پذيرفته شد. در كلاس اهل بحث و درگيري لفظي بود. استادان چپی و شاهنشاهي در هر كلاس كه حسين علمالهدي شركت ميكرد، نميرفتند. گارد دانشگاه را آتش زد. از دانشگاه رفت طبس تا به زلزله زدگان كمك كند، با ورود شاه و همسرش به اين شهر تظاهرات عظيمي راهاندازي كرد.
ـ هسته مركزي سازمان موحدين را با همفكرانش در اهواز تشكيل داد و علاوه بر سلاح ايمان به اسلحه گرم نیز مجهز شد.
ترور پل گريم مستشار آمريكايي، اولين عمليات بود. اعتصاب شركت نفت كه به فرمان امام بود با اين عمل بر سر زبان ها افتاد. عناصر خائن به ملّت و انقلاب فرار را بر قرار ترجيح دادند.
ـ به تلافي آتش زدن مسجد جامع كرمان، با يك ابتكار دقيق، شهرباني كرمان را آتش زد. از درب ورودي محل وارد و به طور معمولي خارج شد، بمب ساعتي را كار گذاشت و به اهواز بازگشت.
ـ يك شب به خانه شمس تبريزي فرماندار نظامي اهواز حمله كرد. محافظين شمس متوجه شدند پس از ساعت ها تلاش حسين را دستگير و شكنجه كردند. دادگاه نظامي او را به اعدام محكوم كرد.
ـ شناخته شده بود در اهواز، براي مبارزه و به منظور استقبال از امام به تهران آمد از محافظان مسلح مخصوص امام شد.
ـ عضو شوراي فرماندهي كميته مركزي و مدتي هم سرپرست كميته انقلاب اهواز بود. شب ها فقط 3 ساعت ميخوابيد.
ـ به روستاهاي مرزي ايران و عراق رفت. اسلحه، فشنگ، دينار عراقي، پودر و روغن و نيز اسناد و مداركي دال بر دخالت عراق در ايران كشف كرد.
گفت اين ها آغازي است براي دخالت وسيع عراق در ايران، كسي توجه به اين گفتهها نكرد.
ـ به مدني پرخاش كرد كه اگر اينجا استانداري اسلامي است. چرا هنوز معاونان ساواكي متهم به قتل و سکرترهای آن چناني زمان جعفري معدوم، هنوز پشت ميز نشستهاند؟
ـ مدني با شيوخ ساواكي كه در ارتباط با عراق بودند رابطه داشت و موضعي سرسخت در مقابل نمادهاي انقلابي گرفت. نامزد رياست جمهوري شد و پوستر چاپ كرد. حسين بيكار ننشست، حيف و ميل های استانداري را به دست آورد و اقدام به چاپ اسناد كرد.
ـ بحث پيشنويس قانون اساسي در مجلس خبرگان مطرح بود با كمك يكي از برادران پيشنويس طرح ولايت فقيه را تنظيم كرد و به نماينده اهواز در مجلس خبرگان داد.
ـ تا صبح در اتاق كوچكش تحقيق و مطالعه ميكرد. ماه رمضان 8 تا 10 ساعت تدریس نهجالبلاغه و تاريخ اسلام را در گرماي اهواز برعهده داشت.
ـ با شروع جنگ تحميلي عراق، به عنوان مسئول با نظم دقيق روزانه صدها نفر را اعزام ميكرد. با اين وجود روزي يك ساعت به راديو اهواز ميرفت و برنامهاي پيرامون غزوات پيغمبر(ص) اجرا كرد، كه باعث تشويق مردم براي مقاومت عليه كفر بود.
ـ ديگران اصرار ميكردند كه حسين تو بايد در اهواز بماني، ميگفت: تنها حرف نميشود بايد به هويزه بروم. كمتر از يك ماه فرمانده سپاه هويزه شد و زبانزد عشاير.
ـ گفته بود ترسيدم كه شيطان بر من چيره شود و نيت من خالصانه براي خدا نباشد. عشاير را كه براي ديدار با امام برد در صفحه تلويزيون ظاهر نشد.
روز اربعين، فرمانده، حسين علمالهدي به همراه 60 تن از پاسداران به عنوان گروه پيشتاز عازم جنگ شد. دشمن با 40 تانك او و همرزمانش را محاصره كرد. بنيصدر وعده فرستادن مهمات و اسلحه داده بود كه عمل نشد. مهمات تمام شد. تشنگي و گرسنگي توانها را كم كرد، عدهاي شهيد شدند و چند تن بياسلحه بودند. حسين گفت: «شماها برويد تا رسالت پيام خون ما را داشته باشيد.»
فرياد اللهاكبر سرداد و با آر. پي. جي 3 تانك را منهدم كرد. جنازه او را با قرآنی كه هميشه همراهش بود، شناختند...
نحوه شهادت :
حسین و یارانش برای عملیات به هویزه رفته بودند و آن روز نیز دشمن با ضرباتی که قبلا از این نیروهای چریکی نامنظم خورده بود حمله بزرگی را با انبوه تانک های خود آغاز کرد. تانک ها به حدود 50 متری خاکریزش رسیده بودند که حسین از جا بلند شد و نزدیکترین تانک را نشانه گرفت گلوله درست به وسط تانک خورد غیر از حسین دو نفر دیگر هم آر . پی . جی داشتند که دو تا تانک دیگر را هم نشانه گرفتند بقیه تانک ها سرجایشان ایستادند و خاکریزها را به گلوله بستند از میان همه ی افراد گروه ها فقط او زنده مانده بود که با قامت استوار از جا بلند شد و به خاکریز دیگر رفت در حالی که دو گلوله آر . پی . جی در دست داشت. پشت خاکریز خوابیده بود و پس از مدتی اولین گلوله اش را شلیک کرد در این زمان چهار تانک به ده متری خاکریزش نزدیک شده بودند این شهید بزرگوار آخرین تیر پیکان خود را رها کرد و سه تانک باقیمانده همزمان به طرف خاکریز حسین شلیک کردند و جسد پاک و مطهرش به هوا پرتاب شد و به آرزوی دیرینه و حقیقی خود که همان وصال محبوب ازلی و ابدی است دست یافت و بالاخره در دی ماه سال 60 بر اثر خیانت بنی صدر خائن در یک پاتک، عراقی ها 120 نفر از بهترین یاران امام مظلومانه به شهادت رسانیدند. نقل می کنند پس از اشغال هویزه توسط مزدوران بعثی شخص صدام جهت بازدید منطقه به محل آمده بود هنگامی که در مقابل 120 نفر از بهترین و جان برکف ترین یاران امام و یاوران اسلام قرار می گیرد از شدت خشم دستور می دهد که اجساد را بر زمین بخوابانند و به تانک ها فرمان می دهد که از روی این پیکرهای مقدس عبور کنند.
06 تير 1401 / 27 ذيالقعده 1443 / 2022-Jun-27