سردار شهيد رسول حسني ازسلاله پاك رسول الله و از رهروان حسين زهرا در شهر نجف آباد به سال 1336ديده به جهن گشود . او در فضايي روحاني و مملو از معنويتي خاص كه بر فضايخانه بود رشد كرد . از خصوصيات او كه تا آخر عمر پر بارش هيچگاه آن را تركنكرد نماز اول وقت بود. رسول در سال 56 وارد دانشگاه صنعتي اصفهان شد و در رشته مهندسي عمران بهتحصيل پرداخت . در اعتصابات دانشجويي و اعتراضات نسبت به ستم و ظلم دستگاهجبار حاكم شركت فعال داشت و دستگيري و بازداشت هم نتوانست او را از هدفمقدس كه دنبال مي كرد باز دارد .با تشكيل جهاد سازندگي شهيد حسني به جمع جهادگران پيوسته به مدرسه سازي در روستاهاي دورافتاده چهارمحال و بختياري پرداخت. با تعطيلي دانشگاه ها تمام وقت به خدمت در راه اهداف انقلاب اسلامي پرداخت و به دانشگاه جبهه رفت. گرچه پس از شهادت مدرك افتخاري مهندسي عمران به خانواده او اهدا شد ولي رسول قبل از آن به استادي دانشگاه ايثار و شهادت نايل آمده بود .اين سيد بزرگوار با چند نفر ديگر يك گروه چريكي تشيل داده شبها تا اعماقمواضع دشمن نفوذ كرده و ضربات خود را به آنان وارد مي ساختند و در آزادسازي سوسنگرد همراه شهيد جمران حماسه آفريدند .او پس از صدور فرمان امام شهدا مبني بر تشكيل بسيج در آذر ماه 59 به نجفآباد مراجعت كرد و به آموزش نيروهاي بسيجي همت گماشت و در اين راه تمامتجربيات و استعدادها و خلاقيت هاي خود را به كار گرفت . در اوايل سال 60 درعمليات گيلان غرب نقش هدايت نيروها را به خوبي ايفا كرد و پس از آن دوبارهبه آموزش پرداخت .سردار حسني در حماسه آزادسازي خرمشهر با نيروهاي جهادگر همراه بود و درعمليات محرم با مسئوليت واحد آموزش لشكر زرهي 8 نجف اشرف شركت داشت و خدمات ارزنده در امر آموزش نيروهاي لشكر از خود به ثبت رساند .او كه در سالهاي خفقان برادرش را تقديم راه هميشه باز امر به معروف و نهياز منكر كرده بود در عمليات محرم برادر ديگرش سيد محسن را نيز تقديم راههميشه سرخ محرم نمود و خود با سر مجروح خبر شهادت برادر را به خانواده داد.شهادت برادرش محسن ، شور و شوق عجيبي در دل اين مرغ شوريده براي رهايي ازقفس تنگ تن ايجاد كرده بود و شروع كرد به آماده ساختن مادر، پدر، همسر وديگر اعضا خانواده تا بتوانند با روي گشاده شهادت او را نيز پذيرا باشند وبه آنان مي گفت : جلوگيري از رفتن من به جبهه به منزله مقابله با آيات قرآن است .رسول در عمليات پيروزمند والفجر چهار به عنوان فرمانده محور عملياتي لشكر 8نقش بسزائي را ايفا نمود و خود شجاعانه جلوتر از همه نيروهايش بر قلب دشمن زد و نيروها را به پيش برد و نهايت اجر صبري كه بر سختي ها كرده بود وپاداش مجاهدات هاي خود را كه شهادت بود گرفت .او مي دانست در اين عمليات پاداش مي گيرد . دو هفته قبل از شهادت به همسرشگفته بود تا پانزده روز ديگر مرا براي هميشه در نجف آباد خواهي ديد . چندروز قبل از عمليات كه با خانواده به مشهد مقدس مشرف شده بودند به آنان گفته بود : امام هشتم در رويا به من گفت زودتر بيا ما ترا پذيرفته ايم وسرانجام آن گونه كه مي خواست پيكرش مثل جدش امام حسين (ع) قطعه قطعه، و سر از تن جدا به خاك سپرده شد.
15 ارديبهشت 1403 / 25 شوال 1445 / 2024-May-04