در این دل شب پیامبر شبیخون میزد: غزوه بنی اسد- غزوه خیبر
در این دل شب یاد عزیزانم رضا، اصغر و منصور که در شبهای رمضان با هم دعا میخواندیم و بعد ما میخوابیدیم، اما منصور بیدار میماند و ادامه میداد.
در این دل شب یاد عزیزم رضا پیرزاده که با هم نهجالبلاغه مطالعه میکردیم.
یاد اصغر گندمکار که با هم قرآن کار میکردیم.
در این دل شب مردانی چون خمینی در حال عبادتاند.
امشب که پاسم تمام شد، حتماً فردا آیات خدا را درباره نماز شب در قرآن مطالعه میکنم. در این خانه کوچک که انتخاب کردهام، روزها، لحظات بگونهای میگذرد و شبها بهگونهای دیگر.
روزها با خود در تنهایی سخن میگویم و با دوستانم در جمع در نماز جماعت.
در لحظاتی که اسلحه را بر دوش دارم، به فکر شمشیر علی بن ابیطالب ذوالفقار میافتم، به فکر اسلحه ابوذر میافتم و دست پرتوان او.
خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک گردان.
امام امت هم به تازگی برای پاسداران سخن گفته، اما چه سخنانی، با این حرفهای امام شرم دارم که حتی در اندیشهام خود را پاسدار تصور کنم.
باید جداً به امام هم فکر کرد، به زندگی او، مبارزات او، ایمان او، استقامت او و بالاخره اخلاص او.
لحظات چگونه میگذرد، عبور زمان مانند عبور آب جوی، از جلوی چشمان کاملاً ملموس است.
عمر چون جوی نونو میرسد مستمری مینماید در جسد
هر زمان نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا
زمانی به خود میاندیشم و زمانی به مردم.
گاهی این تصور غلط به ذهنم میآید که در یک تکرار به سر میبرم، یکنواختی و عادت را احساس میکنم.
اما زندگی در این خانه کوچک که یک قلب پرطپش است، یک دل خالی است در زمین خدا، در متن پاکی، نمیتواند تکرارپذیر باشد. زیرا که لحظاتی با خدا سخن میگویم و لحظاتی و ساعتهایی را با شهداء و زمانی به خود میاندیشم و زمانی به خمینی، روح خدا و به مردم و فضای پر غوغای راهپیماییها و لحظهای هم...
آری تنهایی موهبتی است الهی، در تنهایی از تنهایی بدر میآییم.
در تنهایی به خدا میرسیم.
و در سنگر تنها هستم روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسههای آن ها میافتم. جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر، تبوک و...
آن ها چگونه جهاد کردند و ما چگونه میتوانیم به آنان نزدیک شویم.
در این اندیشهام که قرآن درباره یاران پیامبر سخن میگوید:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ
كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ
صفات یاران پیامبر:
و این یاران در درگاه هیچ سخنی ندارند جز آنکه میگویند: وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا:
۱- أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ
۲- رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ
۳- تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا
۴- سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ
خداوند آنان را مثال میزند به دانهای که در دل زمین کاشته شود و این دانه آنچنان با سرعت رشد کند که درخت تنومندی مستقل و متکی به خود گردد.
اول- كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ
دوم- فَآزَرَهُ
سوم- فَاسْتَغْلَظَ
چهارم- فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ
گونه رشد : يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ
باز خدای بزرگ در وصف آن یاران باوفای پیامبر سخن میگوید:
وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ
فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
۱- فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
۲- وَمَا ضَعُفُوا
۳- وَمَا اسْتَكَانُوا
۴- وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
۱- رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
۲- وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا
۳- وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا
۴- وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
بلال، ابوذر، صهیب، کمیل، مالک اشتر، مصعب و ...
اینان یاران پیامبر بودند، دوشادوش او جهاد کردند تا پیروز شدند.
خدایا مرا به آنان نزدیک کن.
علی(ع) در نهجالبلاغه در وصف آنان سخن میگوید:
خدایا مرا متصف به اوصاف آنان گردان.
30 ارديبهشت 1403 / 11 ذيالقعده 1445 / 2024-May-19