Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
مسعود احمديان
نام پدر :
جمشيد
دانشگاه :
صنعتي شريف
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
شيمي
مكان تولد :
تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد :
1343/05/01
تاريخ شهادت :
1366/01/23
مكان شهادت :
شلمچه
عمليات :
كربلاي 8
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
وصیت نامه شهید مسعود احمدیان
تاريخ :
1365/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
«کُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
با سلام حضور آقا امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و با درود به روان پاک شهیدان گلگون کفن و به امید پیروزی هر چه سریع تر رزمندگان اسلام و آزادی آزادگانمان از چنگ بعثيون کافر. حضور محترم خانواده عزیز و دوستان گرامی و امت همیشه در صحنه و ایثارگران سلام عرض نموده و سلامتی همه را از درگاه ایزد منان خواستارم.
این وصیت نامه، توصیه هایی است که به حضور عزیزانم تقدیم می کنم تا اولا درد دل اولین و آخرین بارم در صورت فوز عظمای شهادت باشد و در ثانی واجباتی که بر گردنم مانده و آن ها را ادا ننموده ام را متذکر شوم و از خانواده ام درخواست نمایم که این دیونی که بر گردنم مانده ادا نماید شاید پس از ادای حق الناس خداوند به لطف و کرمش از حق الله بگذرد.
در وهله اول روی سخنم با خود خداست. خدایا سپاست را می گذارم که به من نعمت وجود را عطا نمودی و مرا لیاقت بخشیدی که خلافتت را در زمین بر عهده گیرم، من از همه چیز کمتر، احترام تو را بر زمین زدم و به جای رسم بندگی رسم علو و تکبر را پیش گرفتم و آن چه که در شان تو بود به خود نسبت دادم و به واسطه فراموشی خودم تو را نیز فراموشم شد و این جا بود که روی عنایتت را از من برگرداندی و چنین بود که به خاک سیاه افتادم و در اثر حماقت و بی توجهی خویش از یک طرف و غرور و سرکشیم از طرف دیگر آن چنان به پستی افتادم که از حیوانات که تکلیف بر آن ها نیست گمراه تر شدم و در آن هنگام دیگر تو نتوانستی روی زشت کاری های مرا ببینی و به فرشتگان امر نمودی که بر روی افعال زشت بنده ام پرده ای بیفکنید تا دیگران از کارهای بد او مطلع نشوند و باز این جا بود که با تمام قهری ها که باید نسبت به بنده خطاکارت روا می داشتی، رحمتت اجازه نداد و ندای «یا ایها الذين آمنوا لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ» را سر دادی و این چنین بود که انسان عامی به امید بخشودنت باب توجه را به روی خود گشوده و انسان بازگشت، گر چه دیر آمد، خدایا من برگشتم و با هزاران امید و آرزو به سویت برگشتم و امید به تو و لطفت آن قدر هست که مرا به حرص انداخته است.
خدایا من اعتراف می کنم که تو مرا آفريدی تا چون نگینی بر تارک زیبای تاج هستی بدرخشم و به این واسطه تو بر فرشتگان فخر بفروشی که می دانم آنچه که شما نمی دانید ولی معذرت می خواهم که قدر نشناختم و ارزشم را نفهمیدم و تو را به واسطه افعال زشتم در برابر فرشتگان خجالت زده نمودم.
آه، آه خدایا می دانم و می دانی که بد کردم ولی من به عنوان بنده ای که در تمام هستی کسی غیر تو ندارد می گویم، که در تمام هستی از دنیا و آخرت کلمه ای زیباتر از نام تو الله نيافتم، و در تمامی هستی تکیه گاهی غیر تو نیافتم ای معبود من، ای خالق من، ای هستی بخش من به همان لطفی که نوح را از طوفان بلا نجات دادی، ابراهیم را از دست نمرود و آتشش حفظ نمودی، موسی را از دست فرعون به ساحل نجات رهنمون شدی عیسی را از دست تحجر يهود نجات بخشیدی و نام محمد را در هستی انگشت نما نمودی، به همان مرا از طوفان هوای نفس نجات ده و از آتش دوزخت محفوظ دار و از فرعون وجودم به ساحل تزکیه رهنمودم کن و از تحجر منیتم نجاتم ده و نامم را فقط و فقط در صفحه دوستانت ثبت نما و در زندگیم که دلالتی بر اطاعت تو نبود و نداشت، مرگم را مرضی در رضای خویش گردان که شاید امیدی در این باشد ان شاء الله.
مطلب بعدی شکر خدا را به جا آوردن به واسطه عنایت خدایت به مکتب انسان ساز سلام بود.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا....» خدایا نمی دانم چگونه شد که این لطف شامل حالم شد که با نام چهارده معصوم آشنا شدم نمی دانم من بدبخت چگونه این خوشبختی را پیدا کردم اسامی مقدس محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را با زبان زمزمه کنم و از آنان طلب شفاعت در نزد تو نمایم. به هر حال می دانم همه جا تو بودی و همه چیز تو بودی تو را به این موجودات مقدس از سر تقصیرات ما درگذر.
خدایا نمی دانم چگونه شکرت را به جای آورم که مرا در زمانی قرار دادی که انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و توفیق زیارت و پیروی از رهبری چون حسین (ع) که از سلاله اوست عنایت نمودی.
دوستانم وصیت من وصیت شهدا است، وصیت من وصيت آن هایی است که جان بر کف نهاده و عاشقانه جانشان را بر طبق اخلاص گذاردند و در کمال خضوع جان به جان آفرین تسلیم نمودند. برادران من تنها دلیلی که برای زنده بودن در زندگی یافتم هدفدار زندگی کردن بود و تنها هدفی که قابلیت این زندگی را داشت مکتبی زندگی کردن بود چرا که «ان الحيوه عقيده و الجهاد» و چرا که از زبان رهبرم آموختم که تمام مقصد ما مکتب ماست.
عزیزانم می دانم که این مسائل را می دانید نکند غفلت باعث شود که لحظه ای از اعتلای مکتب غافل شوید و خدای ناخواسته فردا دست حسرت بگزید که چرا می توانستم و نکردم.
اولین چیزی که در حرکت در این مسیر مطرح است جهاد است ولی نه مبارزه با دشمن بلکه مبارزه با خود بلکه مبارزه با خودی که همیشه این خود و من و منیت بود که مهمترین مانع راه بوده است که سعی کنید اول خود را بسازید و بعد دیگران را که هیچ راهی از این بهتر برای رسیدن به فلاح و رستگاری نیست. خلاصه کلام این که سعی کنیم اول خودمان را بسازیم و از هر لحاظ تجهیز نماییم و سپس به فکر انقلاب و کار برای اسلام باشیم و الا تصور این که قلب بدون تزکیه قابلیت هدایت جامعه را در هر زمینه ای دارد کاملا غلط است.
سر خودمان را به هر بهانه ای کلاه شرعی نگذاریم و محتویات ذهنی و فکری خویش را به اسم اسلام و انقلاب بیرون ندهیم که اگر به واسطه این امر کوچکترین خللی در ذهن کسی و کوچکترین شبهه ای در فکر کسی وارد شود نه تنها عملمان مورد قبول نیست بلکه فقط خودمان را به بطالت کشانده ایم و باید خود خدا به دادمان برسد.
ای عزیزانم در زندگی اشتباهات زیادی داشتم ولی آن چه که در طول زندگیم پس از انقلاب رنجم می داد این بود که صداقت مرا با چیز دیگری جواب می دهند من خودم بسیار معیوب بودم ولی وقتی مشاهده می کردم طرف علنا برای هوای نفس خود کار می کند بسیار رنج می بردم.
بچه ها بیایید بترسیم فردا از نماز نخوان ها حساب پس نمی کشند، فردا از نماز خوان ها حساب می کشند فردا مسئولیت ما سنگین تر از ضد انقلاب است چون اگر به آن ها بگویند چرا نکردید جواب می دهند که ما قبول نداشتیم ولی اگر به ما بگویند که شما که می دانستید چرا عمل نکردید شما که تقوا نداشتید چرا مسئولیت پذیرفتید، شما که خودت می دانستی برای نفس کار می کنی چرا اخلاص پیشه نکردی وای بر ما وای بر فردای ما که فردای پردردی خواهد بود. هیچ گاه جرات نمی کردم علنا این مسائل را در جمع مطرح نمایم و حتی فردی و در خلوت زیرا فکر می کردم اگر این حرف را می زدم اول چیزی که می گفتند، این بود که خودش از روی هوای نفس صحبت می کند و از دیگران انتظار اخلاص دارد.
بله ما کار برای خدا را در این می دیدیم که اگر در شهر هستیم سر پاس برویم و اگر در جبهه هستیم یک اسلحه در دست بگیریم و به خیال خویش از انقلاب و اسلام پاسداری کنیم.
بچه ها هرگز این حرف ها را در حضورتان نگفته ام ولی قصدم از این حرف ها این نبود که کسی را ناراحت کنم و یا اظهار نارضایتی کنم، ابدا به خدا از همه بچه ها راضیم و کوچکترین کینه و عقده ای نسبت به کسی در دلم نیست. نمی خواهم هنگامی که به ملاقات خدا می روم طوری بروم که او دوست ندارد ولی راستش را هم می خواهم بگویم تا مسئولیتی بر گردنم نماند.
برادران من، این جمهوری اسلامی یک چیز مفتی نبود که به آسانی به دست ما رسید بلکه این یک حماسه بود که خط، خط آن را با خون بهترین عزیزانمان بر کربلای ایران و در نینوای خوزستان نوشتیم و به دست آیندگان سپردیم.
بچه ها بسیج خیلی مقدس است نگذارید با کارهایمان طوری شود که بگویند اگر بسیج این است پس نمی شود از انقلابشان انتظار داشت.
چشم دنیا به سوی ما و اعمال ما دوخته شده است کاری نکنیم که امام زمان خجل شود و از داشتن چنین سربازانی اظهار ناراحتی کند.
ای عزیزانم از باندبازی و گروه سازی جلوگیری کنید چرا ما باید این قدر از همدیگر بیگانه شده باشیم که من برای گفتن حرف هایم حاشیه کاغذ را به این کار اختصاص دهم. به هر حال می خواستم بدانید هیچ کدام از مسئولیت هایی که به عهده گرفتم کاری جز افزودن بر مسئولیتم نبود و پذیرفتن هر مسئولیتی فقط به واسطه این بود که اگر کاری از دستم بر می آید که بتوانم انجام دهم، انجام بدهم و الا خدا را شاهد می گیرم که در مورد کارهایی که کردم هرگز منظورم نبود که نفسم را اغنا کنم و اگر احیانا از چیزی یا از دست کسی ناراحت می شدم به خاطر دلسوزی بود و اگر کسی را از دست خودم ناراحت نمودم از صمیم قلب عذرخواهی می کنم و تقاضا دارم که اگر کینه ای از دست اینجانب در دل کسی است مرا ببخشید و حلال کنید.
مطلب بعدی در مورد آینده بسیج است دوستان من وظیفه شما حفظ سنگر است در دو جبهه یکی خط مقدم مبارزه با ضد انقلاب و دشمن در شهرها و دیگری در پشت خاکریزهای دشمن در خط مقدم مبارزه با دشمنان خارجی و استکبار جهانی برادران چیزی که همیشه رنجم می داد بی تفاوتی شما در قبال مسئولیتی بود که در جامعه داشتید شما وظیفه دارید که به بالاترین سطح فکری چه از نظر درسی و چه از نظر مسائل مذهبی برسید شما وظیفه دارید که خودتان را فدای جمهوری اسلامی نمایید، فکر نکنید فدا شدن به این است که انسان در جبهه شهید شود، این یک نوع فدا شدن است، فدا شدن مهم تر آن است که انسان تا آن جا که توان دارد رشد پیدا کند، درس بخواند و تخصص پیدا کند تا فردا به داد این جمهوری برسد. همیشه که جنگ وجود ندارد بالاخره تمام می شود و یک سری می مانند. حال ما باید پیش خودمان بگوییم که درس را می خواهیم چه کنیم، ای دوستانی که در جبهه و پشت جبهه با شما زندگی کردم تنها پیامم در این برهه از زمان این است که بدانید اگر کوچکترین سستی در انجام وظیفه بنماییم فردای قیامت نمی توانیم در مقابل پیامبر و ائمه علی الخصوص آقا امیرالمومنین سربلند کنیم و ادعا نماییم که ما شیعه شما بودیم شیعه على کسی است که پا جای پای او گذارد و آن چنان که او بود باشد و الا با حرف آدم به بهشت نمی رود. نکته دیگر این که برادران باید هوشیاریمان را حفظ کنیم باید خط امام را دقیق بشناسیم و دقیقا در آن خط حرکت نماییم، امام در اسلام مجسم است، امام نمونه ائمه است و خلاصه امام امام است، باید دوست را از دشمن و مومن را از منافق تشخیص دهیم این نباشد که هر کسی هر حرفی را خواست در ذهن ما فرو کند، نه برادران باید خط و خطوط را خوب بشناسیم و نکند به واسطه خواب خرگوشی کاری به سرمان بیاورند که با قصد قربت خط امام را مورد تهاجم قرار دهیم و دل امام را با رفتارمان به درد آوریم، ای عزیزان این زمان را غنیمت شمارید و حال که نائب ولی عصر (عج) حضور دارد از اسلامش پیروی نمایید و کاری نکنیم که مورد غضب خدا قرار گیریم و خدا این نعمت را از ما بگیرد و دیگر تا قرن های متمادی رنگ اسلام را نبینیم.
ای برادران امروز اصلی ترین وظیفه ما حضور در جبهه های نبرد است، نه به عنوان یک وظیفه فرعی فکر نکنم کسی بتواند خودش را توجیه نماید هر که این گونه نماید به اسلام مدیون خواهد بود و فردا جواب شهدا را نمی تواند بدهد.
برادران: ما در این جنگ اشخاص مقدسی را داده ایم ما مجتبی رسول زاده ها داده ایم و ما علی کاظمی ها کاووسی فرها داده ایم، ما این عزیزان را به خاطر این دادیم که جمهوری اسلامی پابرجا باشد، ما این عزیزان را به این خاطر دادیم که اسلام سربلند باشد، پس بیایید محض رضای خدا کاری کنیم که اگر فردا در مقابل این عزیزان قرار گرفتیم سربلند باشیم و خدای ناکرده مجبور نشویم از خجالت سر به زیر افکنیم و بگوییم که خون شما بازیچه دست ما بود، نه هرگز، پناه بر خدا از این که چنین عرق شرمی در روز قیامت بر جبین ما نقش بندد، بنابراین ای عزیزان عزت از آن اسلام است، فقط باید کمر همت را ببندیم و از دین، ناموس و مملکت و قرآن مان به هر نحوی دفاع نماییم. حلالم کنید و اگر خطایی از من دیدید درگذرید.
والسلام
65/10/1 برادرتان مسعود احمدیان
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
28 ارديبهشت 1403 / 9 ذيالقعده 1445 / 2024-May-17
شهدای امروز
حميد جهان بخش
سيدحسين ديباج
اصغر آروين
بهمن بابايي
رسول كاووسي
عليرضا جعفرزاده
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll