Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
غلامعلي پيچك
نام پدر :
اسماعيل
دانشگاه :
دانشكده انرژي اتمي
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
انرژي اتمي
مكان تولد :
تهران (تهران بزرگ)
تاريخ تولد :
1338/07/08
تاريخ شهادت :
1360/09/20
سمت :
فرمانده
مكان شهادت :
قاسم آباد- كرمانشاه
عمليات :
مطلع الفجر
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه با همرزم شهید غلامعلی پیچک(آقای الله کرم)
راوي :
همرزم شهيد
1. چه زماني ، چگونه و كجا (محل، جبهه، مسجد، يگان، لشكر..) با شهيد آشنا شديد؟
در پادگان امام حسین (ع) در اوایل جنگ بود که با ایشان آشنا شدم، زیرا برای جبهه گیلانغرب نیاز به تعدادی فرمانده داشتم. ایشان با یک اجازه از عباس نجفآبادی و آقای داورزنی چند نیروی فوقالعاده برای جبهه دادند که مثل شهید {کهن}، شهید عباس {...} درخشانی، شهید عباس ملکی و شهید عمویی، طوری که همگی شهید شدند.
2. چه نوع شخصيتهايي براي او جذابت بيشتري داشتند؟ ميتوانيد نمونههايي را مثال بزنيد؟
شخصیتهایی که در عین مبارز بودن دارای وجهه عبادی هم باشند، مثل شهدایی که در بالا نام بردم. شهید عباس ملکی فرمانده عملیات چغالوند به شدت مورد علاقه ایشان بود به طوری که وقتی شهادت او را شنید گفت کمرم شکست و روی زمین نشست و گریست و برای او روضه خواند.
3. آيا روحيات خاصي داشت كه توجه شما را جلب كند؟
سازماندهی و ساختارگرا بود. او به شدت معتقد به تاثیر عملیات به آموزش داشت. بدین منظور چند بار به خط آمد تا تاثیرات عملیاتهای شبانه را به عنوان دستاورد جنگ برای آموزش به کار برد. بعد هم که به جبهه آمد خودش آنها را عملیاتی و اجرا کرد.
4. نوع ارتباط شما با هم چگونه بود؟
.همرزم بودیم. اما در یک مرحله ایشان فرمانده بنده بودند که در عملیات مطلع الفجر بود. از آنجا که ما فرد مورد علاقه او در عبادی نبودیم ابتدا سعی کرد آقای گودرزی سپس شهید جمال تاجیک را جایگزین کند. اما در عمل وضعیت به گونهای شد که تصمیم گرفت روی بنده کار آموزشی کند.
5. چه فعاليتهاي عبادي و مذهبي داشت؟
مداح بود و در هیئتهای خیابان پیروزی بود.
6. فعاليتها و مواضع سياسي ايشان چگونه بود؟
آن زمان دو گروه سیاسی (حزب اللهی و اصولگرای کنونی) و گروه لیبرال (سازشکار و اصلاحطلب کنونی) بود، که ایشان جزء گروه مکتبی بود و حامی شهید بهشتی مقابل بینصدر بود.
7. اوقات فراغت و بيكاري خود را چگونه سپري ميكرد؟
به خواندن قرآن و زیارات و برخی اوقات مطالعه کتابهای شهید مطهری.
8. چه دليلي براي رفتن به جبهه داشت؟
ایشان پس از کسوت پاسداری، مسئول آموزش تاکتیک پادگان امام حسین (ع) شد. سپس به جبهه غرب آمد و توسط شهید بروجردی جایگزین شهید پیچک شد، اما جالب این که شهید پیچک زیر نظر ایشان ماند و شهید شد.
9. در مورد روحيات او در زمان حضور در جبهه (هنگام عمليات تا هنگام استراحت) توضيح دهيد.
روحیهای همراه با مسئولیتپذیری زیاد در ایشان وجود داشت، لذا در هر جا و مکان آن را بروز میداد.
10. ايشان در كدام رده فعاليت ميكرد؟ يگان خدمتي و مسئوليتي شهيد در جبهه چه بود؟ سمت شهيد در جبهه چه بود؟
فعالیت عمده ایشان آموزش به نیروها و گردانهای بسیج و سپاه در پادگان امام حسین (ع) بود که به قصد رفتن به جبهه به آموزش میرفتند. ایشان توسط سپاه تهران شهید داوود کریمی به غرب اعزام شد و شهید بروجردی ایشان را فرمانده ناحیه غرب (یعنی جبهههای ریجاب، سرپل ذهاب، گیلانغرب و سومار) نمود.
11. ارگان اعزام كننده/ يگان اعزامي ايشان چه بود؟ نام لشگر و گروهان و دسته؟
پادگان امام حسین (ع) و سپاه تهران. آن زمان اسامی لشکر، گروهان و غیره وجود نداشت. البته گردانهای پادگان ولی عصر (عج) تهران (گردانهای 1 تا 9) بود که فکر میکنم جزء گردان 2 یا 4 بود. اما در زمان اعزام مسئول آموزش تاکتیک امام حسین (ع) بود.
12. شكل ارتباط ايشان با فرماندهان چگونه بود؟
با فرماندههای زیر دست مانند امثال بنده (بنده فرمانده سپاه گیلانغرب و معاون ایشان در عملیات مطلع الفجر بودم) همراه با اقتدار اسلامی رفتار میکرد. با رده بالاتر یعنی با شهید بروجردی و شهید داوود کریمی رابطهاش عبد و مولا بود.
13. شكل ارتباط ايشان با همرزمانش چگونه بود؟
بهترین همرزم ایشان شهید داوود آبادی بود که در سپاه سرپل ذهاب و پادگان ابوذر معاون ایشان محسوب میگردید. جاب اینجاست که ابتدا برادر پاسدار گودرزی و سپس شهید جمال تاجیک را به عنوان جایگزین بنده برای فرماندهی سپاه گیلنغرب فرستاد اما آنها پس از مدت کوتاهی به ایشان اطلاع دادند که ما باید زیرمجموعهی الله کرم باشیم. ایشان پذیرفت و شهید داوود آبادی را معاون بنده قرار داد.
14. در موارد بحران و سختي چگونه عمل مي كرد؟
بسیار متین و با وقار عمل میکرد و به هیچ وجه شتابزده نبود. و اینها همه از تعهد و تقوای برخاسته از ایشان بود.
15. آيا مواردي وجود داشت كه شاهد تصميم گيري و مديريت ايشان در بحران بوده باشيد؟
بله پس از شهادت شهید پیچک در تنگهی قاسم آباد و در عملیات مطلع الفجر بود که بعد از شهادتش خودم جایگزین ایشان شدم و کار او را دنبال کردم.
16. هنگام عصبانيت چه ميكرد؟
اساسا کمتر عصبانی میشد یا هیچ وقت عصبانی نمیشد بلکه مشکلات را تذکر میداد، حتی اگر چندین بار صورت میگرفت. مثل اینکه خشم و غضب را به دورن خودش میریخت. البته چند بار با شدت با یک افسر ارتشی برخورد کردند، زیرا در پشتیبانی توپخانه موتاهی کرده بودند، در همان عملیات مطلع الفجر.
17. همرزمانش چه نظري درباره او داشتند؟
او را نه تنها دوست و فرمانده خود میدانستند، بلکه او را میپرستیدند و رابطهشان رابطه عبد و مولا بود.
18. آيا از آرزوهايش با شما سخن ميگفت؟
آرزوی شهادت داشت. وقتی که روضه امام حسین (ع) در روز عاشورا را میخواند، گویی که خودش را در آن وضع میدید. همینطور هم شد و امروز او دو مزار دارد یکی در بخشت زهرا و دیگری در نزدیک پادگان ابوذر.
19. در كارهاي جمعي چگونه عمل ميكرد؟
همواره طرفدار مشارکت جمعی بود اما پس از مشورت به طور قاطع آن را دنبال میکرد.
20. آيا در زمان شهادت در كنار ايشان بوديد؟ در مورد نحوه شهادت ايشان توضيح دهيد.
در جلسهای که داشتیم قرار بود تیپ شهدا را برای عملیات در دشت ذهاب تأسیس کنیم و آن را به عنوان عملیات پشتیبان حمله بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) قرار دیهیم. وقتی او از کرمانشاه برای ادامه شناسایی به دشت ذهاب و منطقه ارتفاعات گاری در شمال دشت ذهاب و تنگه گاومیشان رفت، یک گلوله دشمن به خودروی وانت او اصابت کرد و به شهادت رسید.
21. شهادت ايشان چه اثري بر شما گذاشت؟
اثر جا ماندن و این که او به آروزیش رسید، اما من هنوز در خم یک کوچه بودم. لذا سعی کردم اخلاق و عملکرد او را در خودم زنده کنم و مثل او شوم تا شهید گردم، اما تشد.
22. كداميك از خصوصيات شهيد براي شما جذابيت بيشتري داشت؟ چرا؟
آرامش و سکینه در رفتار، عبادت مداوم و نگاههای نافذ.
23. چه خاطره برجستهاي از ايشان به خاطر داريد؟
شب اول که به کرمانشاه رسیدند از من خواست که در حضور شهید بروجردی منطقه را توجیه کنم. پس از توجیه، من برای انبساط خاطر رزمندگان، داستان یکی از بچههای خط مقدم را گفتم. او برادر وزیر فرهنگ یعنی آقای صفار هرندی (مصطفی) بود که هنگام نماز خواندن به " اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ " که میرسید چند بار تکرار میکرد و میگفت: باید ناف شکم با تلفظ اهدنا
یعنی ه دو چشم تکان بخورد و چون نمیخورد او باز تکرار میکرد. لذا شهید ابراهیم هادی میگفت: درست گفتی عبور کن، عبور میکرد و همیشه باید یکی در کنار مصطفی هرندی میماند تا او نمازش را تمام کند، زیرا گاهی نماز ظهر او تا عصر طول میکشید. برای شهید حاجبابا خیلی جالب بود. لذا وقتی به خط آمد دنبال مصطفی میگشت تا با او نشستی داشته باشد. مثل اینکه علاقهمند به تلفظ نماز ایشان شده بود. مصطفی هماکنون در خیابان شهید مهندس رحیم زندگی میکند.
24. از خاطرات با شهيد بفرمائيد.
وقتی حکم عملیات مطلع الفجر صادر شد و ایشان فرمانده و بنده جانشین او در عملیات شدم، به شدت از ابراز آن خودداری میکرد. مثل اینکه روی گفتن آن را نداشت که نشان از تقوا و دوری از ریاستطلبی بود.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
14 ارديبهشت 1403 / 24 شوال 1445 / 2024-May-03
شهدای امروز
صادق (كميل) عدالت اكبري
حسين شوريده
محمدجواد صالحيان
عيد محمد سبزي
بهرام(محسن) حسامي
سيد محسن معيل
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll