Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
محمدعلي خيامي مصلحي
نام پدر :
احمد
دانشگاه :
دانشكده پرستاري حضرت زينب سبزوار
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
پرستاري
مكان تولد :
نيشابور - روستاي خواجه آباد (خراسان رضوي)
تاريخ تولد :
1343/03/07
تاريخ شهادت :
1365/10/24
مكان شهادت :
شلمچه
عمليات :
كربلاي 5
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
خاطرات پسر عموي شهيد محمدعلي خيامي مصلح (يدالله خيامي)
راوي :
اقوام شهيد
* در دوران راهنمایی یک کتابخانه کوچک برای خودش درست کرده بود و به دوستانش می گفت: اگر کتاب در منزل دارید و لازم تان نمی شود آن را به عنوان هدیه به من بدهید تا در کتابخانه ام بگذارم. تا دوران دبیرستان هم چنان به تکمیل کتابخانه اش مشغول بود چون معتقد بود کتابخانه اش ظرفیت بیش از این ها را دارد. به نظر من با سن کم کار بزرگی انجام داده بود و آن کتابخانه تا زمان حیات مادرش پابرجا بود پس از فوت مادرش آن کتاب ها را به مکان دیگری انتقال دادند.
* محمدعلی خیامی از سال تحصیلی ۶۱ - ۶۰ در دبیرستان آیت الله کاشانی مشغول تحصیل شد و از آن جایی که بی تفاوتی در قبال فعالیت های اسلامی و سیاسی را گناه می دانست به فکر ایجاد و تأسیس انجمن اسلامی در دبیرستان افتاد لذا به همت او و دوستانش مقدمات این کار فراهم گردید. انجمن اسلامی برای شکل گیری شروع به کار کرد.
او یکی از اعضای فعال شورای مرکزی انجمن اسلامی در دبیرستان بود. نسبت به برنامه درسی و تحصیلی نیز توجه داشت و خوب درس می خواند. او عقیده داشت که علم و دانش به تنهایی سعادت آفرین نیست و انسان برای نیل به کمال باید مجهز به دو بال علم و تقوی باشد. از این رو اگر چه از نظر درسی دانش آموزی ممتاز بود اما تقوی و اخلاص او برای مسئولین و دوستانش پند و اندرز بود.
* آخرین دفعه ای که می خواست به جبهه برود، از من خداحافظی کرد و گفت: مجلس عروسی یکی از بستگان در پیش است که باید به نحو احسن برگزار شود. اگر من بودم که هیچ و اگر نبودم شما و اخوی و مهندس بیات، مجلس را به بهترین وجه برگزار کنید.
یک روز صبح مهندس بیات دنبالم آمد و بعد دنبال پسرعموی دیگرم رفتیم و بین راه پرسیدم: کجا می رویم؟ اما آن ها پاسخی ندادند. به معراج شهدا که رسیدیم و تابوت ها را دیدیم یکی از آن ها متعلق به محمدعلی بود و این همان مجلس عروسی بود که سفارشش را می کرد.
* خیلی مهربان بود. بچه های کوچک را دوست داشت و با مهربانی با آن ها رفتار می کرد. همیشه در جیبش شکلات می گذاشت و در برخورد با بچه ها به آن ها شکلات می داد.
* آن قدر شهادت را دوست داشت که همیشه می گفت: دوست دارم درس هایم را در منطقه بخوانم تا همان جا به فیض شهادت نائل شوم. ما را هم نصیحت می کرد که به جای هدر دادن وقت، به ورزش یا فعالیت های بسیج روی بیاوریم.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
10 ارديبهشت 1403 / 20 شوال 1445 / 2024-Apr-29
شهدای امروز
فائزه رحيمي
قاسم نجات
قاسم اسلاميان اميري
مسعود كبگانيان
باقرعلي كاردگر
محمدصادق خورشيدي
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll