شب اربعين بود كه در عالم رويا، امام عزيزم حضرت مهدي عليه السلام عج الله تعالي فرجه الشريف را ديدم در حالي كه سر تا پا لباس سياه پوشيده بودند و در خانه قديمي مان در مشهد حضور داشتند. حضرت يك بسته اي به من هديه كردند و من از خواب بيدار شدم. آن شب از خوشحالي تا صبح به حالت گريه و خنده بودم، از اين كه با تمام كفران نعمت ها و گناهان زياد و خيانت هايي كه مرتكب شده ام، باز هم او به ياد من است، اگر چه من جز اندك به ياد او نبودم. راستش را بگويم به خودم مغرور شده بودم. من نمي دانم هديه امام چيست؟ ولي مي دانم هر چه از دوست رسد، نيكوست و مخصوصا اگر اين هديه، فيض شهادت باشد؛ چه شهادتي كه آن عزيز بزرگ و آن حاضر عطا كرده باشد حتما مقبول درگاه خداي تبارك و تعالي نيز هست زيرا كه:
به ذره، گر نظرِ لطف، بوتراب كند به آسمان رود و كار آفتاب كند
27 ارديبهشت 1403 / 8 ذيالقعده 1445 / 2024-May-16