کویر
(زلزله طبس! در بازگشت!) 1357/09/13
در دل کویر چه می بینی؟ انسان کویر چگونه است؟ صحرای پهناور. از اطراف هر چه نگاه کنی سعه ی صدرش را می یابی. گاه تپه ها و کوه ها می خواهند او را به محاصره در آورند. در دلش بوته های آتش زا و تی های برا اشتران در حرکتند و انسانی سوار بر شتر باوقار حرکت می کند، خیره خیره نگاهش را به اطراف می اندازی و دورادور چشمش به هدف و فکرش در جولانگاه گذشته، حال، آینده،
غلام همت آنم که زیر آسمان کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیر آزاد است.
در کویر هر چه می بینی ساده و بی ارایش است. دیگر از کاخ ها و کوخ ها، دیگر از محاسن جشن و هوسرانی، عیش و از سویی دیگر ضجه و کودکی معصوم و بینوا، دیگر از آسمان خراش ها و زاغه ها، دیگر از نعره های مستانه و ناله ی مادری بی گناه و مایوس در مقابل فرزند گرسنه و بی یار، دیگر از صدای دل خراش ماشین های کارخانجات و پارچه های رنگ گرفته از خون سرخ کودکان بی پناه و محرومیت های کشنده ی مستضعفان خبری نیست. کویر سختی است. "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ"
روزش آتش است و نور، شبش سوز است و سختی و انسان در کویر عمیق و مصمم راه می پیماید. کوله باری از نان خشک و خرمای صحرا و کوزه ی آبی در خورجین . دیدش گذشته پرخاطره را می درد و پیش مب رود. درد ها، درمان ها، رنج ها، خوشی ها، ساخت ها، ویرانی ها، آبادی ها، خشکی ها، پاکی ها، زشتی ها.
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ / وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ / الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ / وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ / فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا / إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا / فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ / وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ»
«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»
و باز هم پیش می رود. «آهِ مِنْقِلَّةِالزَّادِوَطُولِ الطَّرِيقِوَبُعْدِ السَّفَرِوَعَظِيمِ الْمَوْرِدِ.» ح 74
اگر چه فرش من از بوریا است طعنه مزن چرا که خوابگاه شیر در نیستان است
در هر قدمی که جلو می گذارد خود را مصمم تر برای ساختن فردای خود می یابد. سکوت کویر را آهنگ زنگوله های شتران می شکند و گاه او همساز با اهنگ زمزمه هایی زیر لب دارد.
چنین قفس، نه سزای چو من خوش الحانیست روم به گلشن رضوان که مرغ ان چمنم
اشتران بر روی دوش خود بوته ها را همراه دارند. گیاهی در کویر که محفل عشاق را گرم می سازد، چه زود می سوزند و نور و گرما می دهند. آری کویر اینگونه می سازد. کویر بیرنگ است، خاکی است، بی آلایش است، بی پرده است. کویر زیباست. انسان کویر زیباست. فکر کویر زیباست. چنین باد محیط، انسان، کویر.
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
بازنویس و تکمیل 58/9/22
01 خرداد 1403 / 13 ذيالقعده 1445 / 2024-May-21