Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
سعيد عابد
نام پدر :
علي
دانشگاه :
علم و صنعت تهران
مقطع تحصيلي :
كارشناسي
رشته تحصيلي :
مهندسي متالوژي
مكان تولد :
کاشان (اصفهان)
تاريخ تولد :
1339/06/26
تاريخ شهادت :
1362/12/05
مكان شهادت :
جزيره مجنون
عمليات :
مقابله با تك عراق
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
مصاحبه اول با برادر شهید سعید عابد
راوي :
برادر شهيد
* خاطرات، ارتباط با شما، خصوصیات اخلاقی، نحوه شهادت؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. صحبت کردن درباره شهیدی که وابستگی به خود آدم هم داشته باشد سخت است هرچند که اینها وابسته به همه مردم هستند. ما دقیقا 12 سال با هم همکلاس بودیم. از کلاس اول ابتدایی تا دیپلم. مهمترین نقشی که برای ساختن شخصیت یک فرد به اصطلاح می شود بحث کرد دوران تحصیلاتش است.
الگوگیری و جهت گیری فکری شهید عمده از دوره راهنمایی و بالطبع در دبیرستان بود. در دوره راهنمایی عمدتا شرکت در جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه کلاس های قرائت قرآن که در ماه های رمضان اساتیدی از قم می آمدند که این ها را عمدتا با همدیگر شرکت داشتیم. شکل گیری فکری و عقیدتیشان عمدتا از همان جلسات بوده که اساتید روحانی و گاهی هم برادران دانشجو بودند مثل خود شهید هنردار. ایشان یک جلساتی بود و تفسیر قرآن می گفت جلساتی که از آخر هفته بود بحث نهج البلاغه بود. بحث تفسیر قرآن بود. بحث ساسی عقیدتی کلا در همه زمینه ها هسته های آن دوران تقریبا شکل گرفته بود. بعد به دبیرستان که رسیدیم کار عمل بیشتر بود. مخصوصا در دو سال آخر با توجه به اینکه دو تا از اخوی هایمان هم زندان بودند حساسیت خاصی بود و ما هم آموخته تر شده بودیم. کمک فکری یکی از اخوی ها بیشتر تو کارهای پخش اعلامیه و شعارنویسی بود مخصوصا ایشان با یک تعدادی بود و آن زمان آنقدر جو خفقان بود بعضی کارهایی را که شاید ایشان انجام می داد و ما نمی توانستیم و یا کارهایی که من می کردم اون نمی دانست. ولی دورادور می دانستیم که ایشان با چه کسانی هستند. تعدادی از آنان هم الان هستند و باید خاطرات خوبی هم داشته باشند چون جزء آن گروه بودند. تکثیر و توزیع اعلامیه بود. مثلا صبح که می رفتیم کلاس می دیدیم روی میزها اعلامیه هست. می دانستیم که کی پخش کرده. یکی از این افراد خود ایشان بود. یادم هست به عنوان مبارزه منفی یک بار قبض های جریمه ای که روی ماشین ها بود برداشته بود و یک پاسبان او را می گیرد و می برد شهربانی و یک بازجویی مختصری می کنند و چون قبض جریمه اساسی نبود زیاد (اذیتش) نمی کنند. تو کارهای دیگر در دبیرستان هر وقت تظاهراتی می شد من و ایشان را می خواستند که یک مورد به ما گفتند چون شما اخوی هایتان توی زندان هستند حتما دست دارید! رئیس دبیرستان هم از وابستگان ما بود و از روی دلسوزی ما را صدا می کرد و می گفت توی این کارها وارد نشوید عاقبت خوشی ندارد.
تقریبا تا سال 57که ما با هم بودیم توی تکثیری اعلامیه و توزیع آن و جلسات گروهی که بود در خانه ها در قالب تفسیر قرآن و نهج البلاغه فعالیت داشت ایشان در راهپیمایی ها حضور فعالی داشت تا آن لحظه ای که امام از پاریس می آمد ایشان جزء ستاد استقبال بود. تا حدود دو ماه بعد از انقلاب ما با هم بودیم و سپس ایشان از دانشگاه قبول شد. ایشان ورودی 57 دانشگاه بود. ابشان همچنان ارتباط داشت با جلسات چون اکثر آن سال از دانشگاه قبول شده بود از گروه های قبلی آن جلسات هفتگی و کارهای سیاسی و فرهنگی را داشتند. تقریبا دو ترم در دانشگاه بود که دانشگاه ها تعطیل شد و ایشان یک مدتی آمد مدرسه شهید مطهری و آنجا یک مدتی درس خواند. بعد از آن آمد قم در حین درسی که در قم دانشگاه ان چند تا برادرانی که قبل از دانشگاه با آنها آشنا شده بودند آنجا هم تقریبا با هم هم درس بودند. در طول این دو سالی که از انقلاب گذشته بود آقای ماجدی نامی بود که در سپاه بود و احتمالا هم درس هم بودند، با هم رفتند نور آباد یک مدتی آنجا بودند و آنجا در قالب تدریس و کلاس های عربی (کار می کردند.) از نور آباد که بر گشتند بسیج یک اردوی آموزشی داشت در رامسر آنجا هم به عنوان مربی عقیدتی کار می کرد. در واقعه طبس (زلزله طبس) اولین گروهی که از کاشان برای کمک به مردم آواره اعزام شد ایشان هم بود. این کلیتی بود از کارهای دوره راهنمایی و دبیرستان.
خصوصیت ویژه ای که داشت این بود که کارهایش را مخفی انجام می داد. یک مقداری از کارهای سیاسی اش شاید به خاطر تقیه مخفی بود اما بیشتر بحث این بود که نمی خواست مثلا نماز شب که می خواند می رفت به یک اتاق دیگری آن طرف خانه حتی نافله های عادیش را هم روبروی ما نمی خواند مخصوصا اگر خانه بودیم روبروی ما هیچ وقت اعمال شخصی خودش را انجام نمی داد. گاهی اوقات می رفت توی یک اتاق تنهایی دو ساعت می نشست مثلا می دیدی نافله می خواند دعایی چیزی. شب که می خواست کسی بید ار نشود می رفت توی اتاقی در آن طرف زیرزمین کارهایش را انجام می داد. کمتر برای ما از کارهایش می گفت. برای مادرش البته ممکن بود چیزی بگوید. می خواست کارهایش برای خدا باشد. در جریان شهادتش هم من در مشهد بودم و چند تا از این طلابی که با هم بودند در زیارت آقای تونجی را دیدم با هم، هم درس بودند گفتم از اخوی ما چه خبر؟ گفت من خبری ندارم. آنجا یک خواب دیدم خانه شلوغ است و امام جمعه آمده. حدس زدیم که ممکن است خبری شده باشد. زنگ زدیم به مادرمان گفتیم از سعید چه خبر؟ گفت که همچین شایعه ای هست در محل می گویند مجروح شده است و خبری نیست و فلان. باید صبر کرد. کار دیگری نمی شه کرد نهایت این است که شهید شده، اون که به آرزوی خودش رسیده.
درباره نحوه شهادتش خبر دقیقی به ما ندادند، هرکس چیزی می گفت. احتمالا این گونه بوده که خمپاره خورده است به پایش و مجروح شده و نتوانسته اند او را بیاورند و همانجا مانده است. البته شاید هم همانجا شهید شده بود. یک شکستگی هم در جمجمه اش بود موقعی که جسد را آورده بودند بعد از 13 سال نشان می داد که احتمالا ترکشی هم در سرش خورده بوده.
دوستانش عمدتا همان هایی بودند که در قم هم درس شدند و برخی طلاب خارجی نیز بودند که یکی دو نفر از آنها سنی بودند و در جبهه با شهید آشنا شده و شیعه شده بودند یکی از آنها ترکیه ای بود که در آن اولین مجلسی که برای شهید گرفته بودیم (همان کسی که مادر شهید در سخنانش از حال او مطلبی گفت) یکی از دوستانش در اصفهان بود که حتی وصیت کرده بود (شهید عابد) که برخی کتاب هایش را به او بدهیم (از کتاب های حوزوی) آقای رسول زاده که روحانی هستند و آقای مینایی و آقای اسماعیلی که روحانی هستند از دوستان شهید بودند. آقای دکتر علی احمدی نیز (احتمالا) او را می شناختند. آقای طاهری نامی هست شهید با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همکاری داشتند.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
28 ارديبهشت 1403 / 9 ذيالقعده 1445 / 2024-May-17
شهدای امروز
حميد جهان بخش
سيدحسين ديباج
اصغر آروين
بهمن بابايي
رسول كاووسي
عليرضا جعفرزاده
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll