Menu
صفحه اول
|
اخبار
|
جستجوي شهدا
|
توليدات كنگره
|
درباره ما
|
ارتباط با ما
|
بمانعلي عبداللهي
نام پدر :
محمدرضا
دانشگاه :
مركز تربيت معلم شهيد پاك نژاد يزد
مقطع تحصيلي :
كارداني
رشته تحصيلي :
معلمي
مكان تولد :
مهريز - روستاي بغدادآباد (يزد)
تاريخ تولد :
1342/04/07
تاريخ شهادت :
1361/04/22
مكان شهادت :
شلمچه
زندگي نامه
خاطرات
وصيت نامه
آثار
نامه
اسناد شهيد
عكس
صوت و فيلم
نامه هاي شهيد بمانعلي عبداللهي به خانواده
خدمت حضور محترم پدر و مادر و خواهر و برادر عزیزم سلام علیکم.
پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی و طول عمر و موفقیت شما را از درگاه ایزد تعالی تقاضا می نمایم. باری اگر از احوالات اینجانب بمانعلی عبداللهی این فرزند ناقابل و مزاحم را خواسته باشید بحمدالله این تنه کلفت به سلامتی برقرار و به دعاگویی شما مشغول هستم.
بنده هم اکنون در پایگاه شهید مظلوم بهشتی اهواز هستم و تاکنون سه نامه خدمت تان فرستادم ولی نمی دانم رسیده است یا نه؟ امیدوارم رسیده باشد.
پدر و مادر عزیزم به خدا مرا ببخشید از این که از شما دورم ولی ان شاء الله به همین زودی ها می آیم خدمت تان و امیدوارم هیچ ناراحت نباشید. ما رفتیم که پایان مأموریت بگیریم، گفتند که یک مقداری صبر کنید و ما هم صبر می کنیم. من از شما یک خواهش دارم و آن این که هیچ نگران و ناراحت نباشید. دیروز جعفر دایی میرزا محمد و اصغر مشتی باقر پهلوی ما آمدند و ما آن ها را دیدیم و با هم در حدود یک ساعت دیدنی کردیم و هم چنین قاسم فاطی عمو اکبر و حبیب دریایی هم که صبح دیروز آن جا بودند و دیدنی کردیم.
آن ها هر چندین روز می آیند و در پایگاه شهید بهشتی دیدنی می کنیم و بعد می روند به کارشان. ما خیلی خوشحال می شویم که خویش و قوم های خود را می بینیم به علاوه بعضی دیگر از بچه های مهریزی هم هستند که پهلوی هم هستیم و همه خوب و خوش و خرم هستیم خدا را شکر.
آقای راشد و آقای شرفی و جمعی دیگر از روحانیون یزد که چند روز پهلوی ما بودند داشتند می آمدند یزد ما نامه نوشتیم و گفتیم بیاورند. آقای فرقانی و چند تن از برادران سپاه مهریز هم دیروز آمدند و هر وقت خواستند بیایند مهریز نامه می دهم بیاورند.
دایی علی با خانواده و دایی رضا با خانواده و محمدعلی و خاله زهرا با خانواده، ننه رقیه عزیز، عمو اصغر با خانواده و عباس میرزا و عمه هاجر با خانواده و محمود عمه هاجر و مروارید بیگم و عمه عصمت عزیز با کریم و تمامی قومان و خویشان را سلام برسانید.
حسن عمو محمد به یزد آمد و پهلوی ما بود و نمی دانم خبر سلامتی آورده یا نه؟ ان شاء الله آورده. خداحافظ.
***********
خدمت حضور محترم پدر عزیز و مادر عزیزم و برادر خوب و مهربانم و خواهر زحمت کش و خوبم سلام علیکم.
پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی و موفقیت شما را از درگاه حضرت احدیت آرزومندم. باری اگر از احوالات اینحانب بمانعلی عبداللهی خواسته باشید بحمدالله سلامتی برقرار و به دعاگویی شما مشغول بوده و می باشم.
من بحمدالله حالم خوب است و در پایگاه شهید بهشتی اهواز هستم و هیچ گونه ناراحتی ندارم. از شما می خواهم که هیچ ناراحتی به خود راه ندهید. ان شاء الله ما به همین زودی ها می آییم و در کنار شما به سر خواهم برد. من شما را به خداوند قادر متعال سپردم و شما هم من را به خدا سپردید پس نباید هیچ گونه ناراحتی در کار باشد و خیال تان تخت باشد که فقط خدا را داریم و با یاری خدا ان شاء الله پرچم پر افتخار لا اله الا الله سراسر جهان را خواهد گرفت و مشت گره کرده مسلمین همگام با هم پوزه تمام قدرت های شیطانی را خواهد به خاک مالید.
الان همه آگاهیم که چگونه دشن مزدور زنان عزیز را در جنوب لبنان بیوه می کند و همسر و فرزندان ایشان را از آنان می گیرد و آنان را بی خان مان می کند و به خاک و خون می کشد و کودکان و زنان و پدران و تمام برادران و خواهران عزیز را با آن وضع فجیع به خاک و خون می کشد و در کشور خودمان هم چگونه آبادان و مردم آبادان را به خاک و خون می کشد پس در این بحران و اوضاع شما نباید ناراحت باشید که من چند صد کیلومتری با شما دور هستم.
همه پیرو امام حسین (ع) هستیم و باید هم مثل حسین (ع) و خاندان او باشیم در غیر این صورت ما به هیچ درد اسلام نمی خوریم و وجودمان بر روی زمین ضرر دارد و بیهوده هستیم. بنابراین من از شما خواهش می کنم این چند روز دوری را تحمل کنید ان شاء الله خواهم آمد به یاری خدا و خواست خدا.
امروز به دفتر حزب زنگ زدم و با آقا حسین و آقا دلدک و ناصر قاسم عباس و سیدمحمود حسینی و سیدرضا حسینی صحبت نمودم و گفتم که بیایند خبر سلامتی ام را به شما بیاورند. به آقا ناصر قاسم عباس گفتم که بیایند و خبر سلامتی ام را بیاورد. از ایشان پرسیدم که آیا کسی از ما با ایشان نیست، ایشان گفتند که پریشب آمدند تلویزیون درست کنند و حال شان خوب است.
امیدوارم که حال تان خوب باشد. من در مورد مادر عزیز خیلی نگران بودم و حالا می خواهم که اگر بشود چند روزی مرخصی بگیرم و بیایم اگر مرخصی دادند می آیم و خدمت تان می رسم.
و هم چنین در مورد پدر عزیز خیلی نگران بودم و به گوشم رسید که ایشان خیلی ناراحت بوده اند از این که من از شما دورم ولی خب گاهی وقت ها که بچه ها می آیند و می گویند که پدرت حال شان خوب است ولی تا باز شما نامه خودتان نفرستید کمی نگران هستم.
اگر این بار نامه نفرستادید من هم دیگر نامه نمی فرستم! آخر بابا این نامه پنجم یا ششم من است! چرا داداش جون نامه نمی فرستی؟ داداش جون سعی کن با آدم های خوب دوست بشی نه آدم های بد. سوار موتور که می شوی حواست را جمع کن و حالا که مدرسه تعطیل شده و تو ان شاء الله قبول شده ای سعی کن خیلی کم این ور و اون ور بروی چرا اگر برای خدا باشد و می خواهی فعالیت تبلیغاتی بکنی، حزب کار است و تو می توانی در حزب کار، کار کنی البته در کارهای خانه هم در حدی که می توانی موظف هستی کمک کنی تا مبادا پدر عزیز و مادر عزیز خسته شوند. نامه هم بیش تر بفرست. گفتم اگر به من مرخصی دادند ان شاء الله می آیم ولی خب نامه را بفرست مرتب.
سلام به علی فخری برسان و سلام به محمود و عمه ها حتما برسان و برایش از قول من بگو ان شا ء الله قبول شده ای. حبیب عمو اصغر و امیر خاله را سلام برسان. دایی علی و زن دایی و زینت و حسن و سمیه و ننه رقیه و عزیز خوب و مهربانم را سلام برسانید. عمه عصمت و کریم را سلام برسانید و دایی رضا با خانواده سلام برسانید و زن دایی رضا با بچه ها تمامی شان را سلام برسانید.
مروارید بگم سلام برسانید و عباس میرزا و عمه هاجر با بچه ها سلام برسانید و محمود عمه هاجر سلام برسانید. احمد عمه هاجر و شعبان و قاسم با خانواده سلام برسانید و محمدعلی و عمه عصمت را با معصومه و بچه ها سلام برسانید. حسین عمه با خانواده سلام برسانید و عمو اصغر با خانواده سلام برسانید.
خاله زهرا با محمدعلی و بچه ها سلام برسانید و محمود و احمد دایی با خانواده سلام برسانید و همسایه ها سلام برسانید. دیگر تمام اهل محل از کوچک تا بزرگ همه را سلام برسانید. من دیگر عرضی ندارم جز دوری شما.
ببخشید از ابن که بد خط است چون آقای سیدابوالحسن طباطبایی خویش و قوم فاطی زن حسین عمه می خواستند بیایند و خانه ایشان هم در محله لدوری است و می خواستند زود بیایند نامه بد خط شده و هولکی شدم.
دیگر عرضی ندارم جز دوری شما، آقای ناصر قاسم عباس سلام برسانید. جواب نامه فوری فوری.
بمانعلی عبدالهی بغداد آبادی چهارشنبه ۰۹/۰۴/۶۱
*************
حضور محترم ابوی و والده گرامی سلام علیکم.
پس از تقدیم عرض سلام، موفقیت و طول عمر و سربلندی شما و نیز داداش جونم احمد آقا و آباجی فاطمه خانمرا از درگاه ایزد تعالی آرزومندم.
امیدوارم که حال تان خوب باشد و هیچ نگران من نباشد. من به شما اطمینان می دهم که ان شاء الله من ۱۵ روز بعد از نوروز می آیم. ما دانشجویان بعد از پایان مأموریت ان شاء الله می رویم پهلوی امام و بعد می آییم. شما نمی دانید که ما چه قدر خوش هستیم. برادران مزدور و رو کثیف عراقی در حال فرار هستند. آخر این بی دین ها خیلی بی عُرضه و دیوانه و لامذهب و بدمرام و ضعیف و خوار و ذلیل و علیل و نادان و احمق هستند. بالاخره ما پیروزیم و آن ها نابود هستند.
خب حسین، ابوعلی با خانواده رضا و معصومه با خانواده دایی علی عزیز با خانواده و دایی رضای عزیز با خانواده حسین، عمو جعفر با خانواده و محمدعلی شوهر خاله با خانواده و امیر خاله ناصر قاسم و عباس و رضا و عمو اکبر با خانواده و علی عمو اکبر با خانواده قاسم عمو اصغر و عباس میرزا با خانواده و عمو اصغر بالایی با خانواده حبیب عمو اصغر و عمه صغرا با عمو غلامحسین حسن و تمام اهل محل از کوچک تا بزرگ و عمه عصمت با کریم حسین عمه عصمت احمد عمه هاجر با خانواده را سلام برسانید.
نورچشمی دایی علی را به جای من دیده بوسی نمایید. دیگر عرضی ندارم جز دوری شما.
نام
نام خانوادگي
نشاني پست الكترونيكي
متن
28 ارديبهشت 1403 / 9 ذيالقعده 1445 / 2024-May-17
شهدای امروز
حميد جهان بخش
سيدحسين ديباج
اصغر آروين
بهمن بابايي
رسول كاووسي
عليرضا جعفرزاده
برگزیده ها
امير حسين پور
مشاهده اطلاعات شهید
پوريا خوشنام
مشاهده اطلاعات شهید
غلامرضا بامدي
مشاهده اطلاعات شهید
فرماندهان شهید دانشجو
ناصر فولادي
غلامحسين بسطامي
مسعود آخوندي
عليرضا عاصمي
غلامعلي پيچك
سيداحمد رحيمي
عليرضا موحد دانش
عباس محمدوراميني
سيدمحمدحسين علم الهدي
علي هاشمي مويلحه
محمود شهبازي
محسن وزوايي
غلامحسين (حسن) افشردي(باقري)
جاويدالاثر احمد متوسليان
Scroll